زنانی که شغل آنان نامتعارف است!
روزنامه قانون: جامعه سنتی ایران شاید هنوز با این نقطه نظر موافق نباشد و با دیدن زنی در این هیبت، بی درنگ انگشت سرزنش را به سویش نشانه بگیرد، بی آنکه از خود بپرسد چه چیز و چگونه این زنان را ناگهان از خانه به دنیایی کشانده که از دنیای قبلی اش، یک دنیا فاصله دارد.
بنا به نظر کارشناسان، این نیز دیری نخواهد پایید و «نیاز به کسب درآمد» بر هر آنچه سنت شکنی است ، سرپوش خواهد گذاشت.
تصویری که از یک «دلال» در ذهن اغلب ماست، شاید تصویر مردی باشد در اکناف و اطراف خیابان فردوسی که به نجوا، دم از خرید و فروش دلار میزند. یا در نگاهی متفاوت، مردی شیک و اتو کشیده که میشناسیاش و میدانی دارایی خود را از راه خرید و فروش هر آنچه فکر کنی به دست آورده است.
اما تصور قامت ظریف یک زن در هیبت « واسطهگر» یا به زبانی سادهتر همان «دلال»، برایت ناممکن به نظر خواهد رسید. رخدادی که البته ناممکن نیست و این روزها نه در تخیل که در دنیای واقعی، در حال وقوع است و با اندکی دقت میتوانی شاهد حضور نامحسوس این زنان در گوشه و کنار شهر باشی و ببینی که « نیاز» و شاید هم تلاش برای ارزش افزوده بر دارایی، چگونه کمر به شکستن سنتهایی بسته است که فکر نمیکردی روزی « واسطهگری» را به شغلی برای گروههایی از زنان تبدیل کند.
تمایل به شغلی که «کاذب» است
واسطهگریهای این روزهای زنان از «بن فروشی» در اطراف فروشگاههای زنجیرهای شهر گرفته تا حضور در بازار بزرگ برای خرید و فروش سکه و طلا یا حتی سرکشی به آگهیهای روزنامه برای خرید و فروش خودرو، در سایه بروز مشکلات اقتصادی و درآمدی در جامعه رخ داده است.
مشکلاتی که سبب شده تا زنان به شغلهایی چون واسطهگری در «بازار بورس و مسکن» نیز کشانده شوند که شاید چندان با فرهنگ و سنت ایرانی سنخیت نداشته باشد. آنچه جامعهشناسان به آن معتقدند، این است که مشاغل، زن و مرد نمیشناسند و به همین نسبت، مشاغل کاذب نیز برای هر دو گروه، کاذب است. ج
امعه سنتی ایران شاید هنوز با این نقطه نظر موافق نباشد و با دیدن زنی در این هیبت، بی درنگ انگشت سرزنش را به سویش نشانه بگیرد، بیآنکه از خود بپرسد چه چیز و چگونه این زنان را ناگهان از خانه به دنیایی کشانده که از دنیای قبلیاش، یک دنیا فاصله دارد. بنا به نظر کارشناسان، این نیز دیری نخواهد پایید و «نیاز به کسب درآمد» بر هر آنچه سنت شکنی است ، سرپوش خواهد گذاشت.
قمر فلاح، جامعه شناس در خصوص حضور نامحسوس زنان جامعه در نقش واسطهگر خرید و فروش، « نیاز» را عامل اصلی گرایش زنان به این شغل که در ردیف مشاغل کاذب قرار دارد عنوان کرده و با اشاره به اینکه با کم شدن زمینه رسمی اشتغال، افراد راه تامین درآمد را به هر طریق وصورت در پیش میگیرند، میگوید: «مشاغلی از این دست، پاسخگوی نیاز عاجل خانوارها در مقابل بحران اقتصادی و بیکاری است.
با وجود اینکه این شغل به ویژه برای زنان جامعه سنتی ما، از آسیب و آزار مبرا نخواهد بود، اما آنها دست از این کار نمیکشند و تنها عاملی که آنها را در این راه نگه داشته ، نیاز است.» این جامعه شناس با تاکید بر اینکه تفکیک مشاغل بر مبنای جنسیت در شرایط بحران اقتصادی به منزله قیاس معالفارق است، مردانه و زنانه بودن مشاغل را به سنت و تاریخ نسبت داده و میگوید که طی سالهای آینده این نگاه شاید حتی برای جامعه ایران، کهنه و دور از ذهن به نظر برسد.
وی البته با قرار دادن نقش واسطهگر خرید و فروش یا به عبارت دیگر «دلال»، در ردیف «مشاغل کاذب» با تاکید بر اینکه چنین شغلی برای هردو گروه نامناسب است، اما در شرایط فعلی شاید برای افراد چارهای جز این باقی نمانده باشد، میگوید:« مسئله اینجاست که ما از انسانها انتظار داریم در هر شرایطی به نفع جامعه و بدون فکر به نابودی خود عمل کنند.
در حالی که انتفاع هر کس برای او در درجه نخست اهمیت قرار دارد. اشتغال به دلالی یا دست فروشی نه کار آسانی است و نه وجهه اجتماعی خوبی دارد، اما زنانی که به آن دست میزنند اغلب سختی را به جان میخرند. آنها نه انتخاب دیگری دارند، نه تکیه گاهی و نه جایگزینی. در عین حال به راستی کدام یک از مشاغل این جامعه می تواند به کسب چنین درآمدی برای این افراد منتهی شود؟»
فقدان امنیت اجتماعی، تهدیدی برای زنان واسطه گر
فلاح دررابطه با آسیبهای وارده از این شغل به خصوص بر وجود زنان، می گوید که فقدان امنیت اجتماعی و امکان سوءاستفادههای متفاوت، مهمترین خطری است که این زنان را تهدید خواهد کرد. به دنبال این خطر، فقدان پایداری و امنیت شغلی، زیانهایی که ممکن است در درازمدت سلامت این افراد را تحتالشعاع قرار دهد، بیبرنامگی نسبت به روابط فرزند و خانواده و آسیبهای ریز و درشت دیگر، بر زندگی این افراد سایه خواهد افکند.
وی با اشاره براینکه شغل این افراد هرچند که درآمدزا، اما ناامن و بیبرنامه است و این ضعف، از فقدان برنامه در سیاستگذاری و عملکرد حکومتها نشات میگیرد، موضوع را از اصل نیازمند بررسی میداند و میگوید: « دولت زمینه اشتغال شهروندانش را فراهم نمیکند، به این ترتیب از حق نظارت بر عملکرد آنها نیز محروم میشود چرا که به این ترتیب با دست خود آنها را به سمت مشاغل کاذب و پنهان سوق میدهد. امکان سوءاستفاده، تقلب و کلاه برداری را افزایش میدهد و شهروندانش، بیآنکه نقشی در تولید داشته باشند، به راههایی مانند واسطهگری های خرد روی میآورند. »
هر فعالیت غیر قانونی، یک هشدار برای جامعه
«هادی معتمد»، آسیبشناس اجتماعی نیز ، با اشاره به نادرست بودن تفکیک مشاغل بر مبنای جنسیت، میزان آسیبپذیری مشاغل کاذب از قبیل واسطهگری خرید و فروش را بسیار زیاد دانسته و با تاکید بر اینکه انجام هر کار غیرقانونی به منزله یک هشدار برای جامعه است، «دلالی» را به خصوص برای زنان با دو هشدار مضاعف همراه میداند: نخست، انجام فعالیتهای غیرقانونی و دوم، امکان گرفتاری در سیستم حرفهای کلاهبرداری و خلافکاری.
وی عواملی از قبیل وجود میلیونها بیوه نیازمند اشتغال، ترجیح کارفرمایان به استخدام مردان، بیکار بودن بیش از نیمی از زنان تحصیل کرده و عواملی از این قبیل را بر حضور زنان در این مشاغل موثر میداند و در پاسخ به «قانون»، عملکرد زنانی را که با ذخیره سکه، طلا، دلار، و اجناس دیگر ، در فرصت مناسب اقدام به فروش آنها و کسب سود سرشار میکنند، به منزله «احتکار» تلقی کرده و میگوید: «پولی که بدون ارائه تولید و خدمات، بر مقدار آن افزوده شود، به تورم میانجامد.»
قمر فلاح اما در اظهار نظری متفاوت، معتقد است که این افراد به لحاظ عقلایی، دست به کاری منطقی زده و در وقع از فقیر شدن خود جلوگیری میکنند. وی با اشاره به اینکه آنچه انسانها در شرایط اضطرار در نظر میگیرند، انتفاع شخصی است، میگوید:« راهکار کاهش حضور زنان در این مشاغل، در دست خود این زنان نیست.
به نصیحت نیز چیزی درست نخواهد شد. جایی که باید در آن به دنبال راهحل گشت، دستهای سیاستگذاران است که عهدهدار مسئولیت شده ، بنابراین لازم است که مسئول و پاسخگو باشد. باید از دولت ها پرسید که چه برنامهای دارند و ابزارشان برای جلوگیری از گرایش شهروندان به مشاغل کاذب چیست؟»