احمدی نژاد در فکر 20 سال ریاست جمهوری
نایب ريیسمجلس بابیان اینکه «احمدینژاد با مدل پوتین- مدودف به ۲۰سال ریاست جمهوری میاندیشد»، گفت: دوقطبی هاشمی- احمدینژاد دیگر برای دولت برش ندارد، برای همین احمدینژاد دنبال ایجاد یک دوقطبی جدید است.
خانه ملت: نایب ريیسمجلس بابیان اینکه «احمدینژاد با مدل پوتین- مدودف به ۲۰سال ریاست جمهوری میاندیشد»، گفت: دوقطبی هاشمی- احمدینژاد دیگر برای دولت برش ندارد، برای همین احمدینژاد دنبال ایجاد یک دوقطبی جدید است.
محمدرضا باهنر نایب ريیسمجلس در بیان پیشبینی برنامههای ريیسجمهور در انتخابات، افزود: اول دوره دهم ریاستجمهوری یکی از مشاوران احمدینژاد میگفت ما برای اجرای برنامههای خود در کشور به ۲۰ سال وقت نیاز داریم یعنی برای عملیاتی کردن برنامههای خود باید تا پایان چشمانداز ۱۴۰۴ در قدرت بمانیم، بعد ما سوال کردیم که دوره ریاستجمهوری بیشتر از هشت سال که نیست، او پاسخ گفت: خدا مدودف را برای همین کار درست کرده و خوب است ما یک مدودف این وسط داشته باشیم و با یک دوره تنفس، هشت سال دیگر ریاست جمهوری ادامه پیدا کند.
وی افزود: بنابراین برنامه آقایان بیست ساله است اما قانون اساسی این اجازه را نمیدهد. دولت در زمان کنونی بیش از هفت سال و نیم از برنامههای عملیاتی خود را پشت سر گذاشته و اگر عملکردی داشته باید بیان کند یعنی اگر قرار بوده تحولی برای جان گرفتن اقتصاد کشور رخ دهد به طور مشخص آن را بیان کنند.
اعضای جبهه پایداری با توهمات خود زندگی میکنند
باهنر همچنین در ارزیابی خود نسبت به اعتقاد جبهه پایداری مبنی بر خالصسازی نیروهای انقلاب، گفت: خالصسازی نیروهای انقلاب، از حرفهای کلی است و قائلان به این نظریه در تلاشند تا از این گفته، شمشیری بسازند و هر کس را با آنها نیست مضروب کنند؛ هر کس را هم که تبعیت محض میکند جزو نیروهای خالص انقلاب میدانند. شما ببینید چند نفر از میان نیروهای مدیر، مدبر، متخصص، انقلابی و کارآزموده که برای اداره کشور نیاز است با اینگونه تنگنظریها باقی میماند؟
دبیر جامعه اسلامی مهندسین افزود: برخی از دوستان که هم در مجلس هفتم، هم هشتم و هم نهم حضور داشته و دارند، میگویند «فقط من اصولگرا هستم و این چهار، پنج نفری که من قبولشان دارم.» این که انتزاعی فکر کردن است و دیگر کسی باقی نمیماند. اینها دارند بیشتر با خیالات و توهمات خود زندگی میکنند تا اینکه بخواهند با واقعیات جامعه زندگی کنند. واقعیت کشور، حضور مردم در راهپیماییهای روزهای ۲۲ بهمن، نهم دی و قدس است که همه میآیند.
محمدرضا باهنر نایب ريیسمجلس در بیان پیشبینی برنامههای ريیسجمهور در انتخابات، افزود: اول دوره دهم ریاستجمهوری یکی از مشاوران احمدینژاد میگفت ما برای اجرای برنامههای خود در کشور به ۲۰ سال وقت نیاز داریم یعنی برای عملیاتی کردن برنامههای خود باید تا پایان چشمانداز ۱۴۰۴ در قدرت بمانیم، بعد ما سوال کردیم که دوره ریاستجمهوری بیشتر از هشت سال که نیست، او پاسخ گفت: خدا مدودف را برای همین کار درست کرده و خوب است ما یک مدودف این وسط داشته باشیم و با یک دوره تنفس، هشت سال دیگر ریاست جمهوری ادامه پیدا کند.
وی افزود: بنابراین برنامه آقایان بیست ساله است اما قانون اساسی این اجازه را نمیدهد. دولت در زمان کنونی بیش از هفت سال و نیم از برنامههای عملیاتی خود را پشت سر گذاشته و اگر عملکردی داشته باید بیان کند یعنی اگر قرار بوده تحولی برای جان گرفتن اقتصاد کشور رخ دهد به طور مشخص آن را بیان کنند.
اعضای جبهه پایداری با توهمات خود زندگی میکنند
باهنر همچنین در ارزیابی خود نسبت به اعتقاد جبهه پایداری مبنی بر خالصسازی نیروهای انقلاب، گفت: خالصسازی نیروهای انقلاب، از حرفهای کلی است و قائلان به این نظریه در تلاشند تا از این گفته، شمشیری بسازند و هر کس را با آنها نیست مضروب کنند؛ هر کس را هم که تبعیت محض میکند جزو نیروهای خالص انقلاب میدانند. شما ببینید چند نفر از میان نیروهای مدیر، مدبر، متخصص، انقلابی و کارآزموده که برای اداره کشور نیاز است با اینگونه تنگنظریها باقی میماند؟
دبیر جامعه اسلامی مهندسین افزود: برخی از دوستان که هم در مجلس هفتم، هم هشتم و هم نهم حضور داشته و دارند، میگویند «فقط من اصولگرا هستم و این چهار، پنج نفری که من قبولشان دارم.» این که انتزاعی فکر کردن است و دیگر کسی باقی نمیماند. اینها دارند بیشتر با خیالات و توهمات خود زندگی میکنند تا اینکه بخواهند با واقعیات جامعه زندگی کنند. واقعیت کشور، حضور مردم در راهپیماییهای روزهای ۲۲ بهمن، نهم دی و قدس است که همه میآیند.
ارسال توسط reza
عکس: فرزاد جمشیدی این روزها چه می کند؟
در ویژه برنامه ای که به مناسبت گرامیداشت سردار سرلشکر شهید حاج احمد سوداگر در دزفول برگزار شد، فرزاد جمشیدی مجری گری این برنامه را بعهده داشت.
سینما نگار: در ویژه برنامه ای که به مناسبت گرامیداشت سردار سرلشکر شهید حاج احمد سوداگر در دزفول برگزار شد، فرزاد جمشیدی مجری گری این برنامه را بعهده داشت.
قسمت هایی از این ویژه برنامه از صدا و سیمای خوزستان پخش شد.
ارسال توسط reza
رتبه ايران از نظر شادی در جهان
چند ماه پيش دانشمندان اعلام کردند ژن شادي را کشف کرده اند. آنها البته همان وقت گفتند ژن MAOA که ميزان مواد شيميايي احساس خوب را در مغز تحت تأثير قرار ميدهد، فقط در زنان اثربخش است.
روزنامه مردم سالاری: چند ماه پيش دانشمندان اعلام کردند ژن شادي را کشف کرده اند. آنها البته همان وقت گفتند ژن MAOA که ميزان مواد شيميايي احساس خوب را در مغز تحت تأثير قرار ميدهد، فقط در زنان اثربخش است.
اين يافتهها بسياري از طرفداران اين نظر که ميشود شادي را با استفاده از امکانات پزشکي و دارويي افزايش داد مأيوس کرد. از طرف ديگر، به صورت تلويحي اين واقعيت تأييد شد که شادي بيش از آنکه بيولوژيکي باشد به موقعيت رواني و اجتماعي افراد بستگي دارد.
بار ديگر جويندگان شادي به سراغ تحليلها و پژوهشهايي رفتند که نشان ميداد مردمِ چه جاهايي شاد هستند و مردمِ چه جاهايي از امتياز شادي که گفته ميشود سلامت بدن و موفقيت بيشتر شغلي را تضمين ميکند، برخوردار نيستند. در تحقيقاتي که براي سنجش شادي جوامع انجام ميشود، دو دسته دليل اصلي براي شاد بودن يا شاد نبودن يک جامعه عنوان شده است.
برخي تحليلها حاکي از اين است که ميزان شاد بودن يک جامعه بستگي به توسعه انساني آن و بالا بودن اميد به زندگي و وضعيت با ثبات اقتصادي، اجتماعي و سياسي دارد. بر اساس تحليلهايي ديگر، شادي يک مسئله فرهنگي- تاريخي است و آنچه در دههها و سدههاي متوالي بر يک ملت گذشته است، باعث ميشود آن ملت شاد يا ناشاد باشد. بر اساس هر دو تحليل البته ايران در ردههاي پايين شاد بودن قرار دارد.
سال گذشته يکي از رسانههاي انگلستان يک نظرخواهي را مطرح کرد که نتايج آن نشان ميداد 81 درصد از مردم انگليس به جاي افزايش ثروت، از دولت توقع دارند زندگي شادتري برايشان فراهم کند. به دنبال اين اتفاق دانشگاه ليسستر پروژهاي با هدف رتبهبندي کشورها از نظر شادي مردمشان تعريف کرد.
در اين ردهبندي دانمارک به عنوان شادترين كشور دنيا انتخاب شده و دليل آن چنين ذکر شده است: ثبات سياسي، عدم وجود خط فقر در جامعه، عدم وجود بيکاري، فرهنگ کاري راحت و بيتنش، خانوادههاي محکم و آمار طلاق بسيار پايين، سرويسهاي دولتي خدمات اجتماعي، بيمه همگاني، مدارس و دانشگاههاي رايگان با کيفيت آموزشي مناسب، هويت اجتماعي مشخص براي جوانان، طبيعت بکر و معماري شهري زيبا، آلودگي محيط زيست ناچيز، ميزان جرم و جنايت ناچيز، امکانات شهرنشيني با کيفيت بسيار بالا، امکان ورزشهاي نزديک به طبيعت مانند کوهنوردي، اسکي و سوارکاري براي همه.
دانمارک پنج ميليون و 500 هزار نفر جمعيت دارد و شانس زندگي در آن بيش از 87 سال است. سوئيس، اتريش و ايسلند به ترتيب با اميد به زندگي 85، 79 و 80 سال در ردههاي بعدي قرار دارند.در ردهبندي دانشگاه ليسستر ايران از بين 220 کشور، در جايگاه 202 قرار گرفته است.
اين در حالي است که،موسسه گالوپ که به دليل آمارهاي مختلف و نظرسنجيهايش شهرت دارد و هر ساله فهرستي از ملتهاي شاد دنيا ارايه ميکند، در نظر سنجي جديد خود نتايج متفاوتي گرفته است. معيارهاي اين موسسه متفاوت با معيارهاي علمي است. نظرسنجي تازه گالوپ که نتايجش اواخر آذر امسال منتشر شد، نشان ميدهد هفت کشور از 10 کشور با شادترين مردم، در آمريکاي لاتين قرار دارند.
بيشتر اين هفت کشور، کشورهايي هستند که از حيث شاخصهاي متداول مناسب بودن زندگي در آنها، وضعيت خوبي ندارند براي مثال، يکي از اين کشورها يعني گواتمالا از دههها جنگ داخلي و بعد از آن از نرخ بالاي جنايات سازمان يافته رنج برده و يکي از بالاترين آمار قتل در جهان را دارد. گواتمالا از نظر شاخص توسعه انساني سازمان ملل که ترکيبي از سه شاخص اميد به زندگي، آموزش و درآمد سرانه است وضعيتي شبيه به عراق دارد اما، از نظر شاد بودن مردم در رده هفتم نظرسنجي گالوپ قرار دارد.
غمگينترين و ناراحتترين مردم دنيا در سنگاپور زندگي ميکنند؛ يکي از مرفهترين و منظمترين کشورهاي دنيا که از توسعهيافتهترين کشورهاي دنيا نيزهست. بعضي از ديگر کشورهاي ثروتمند نيز در انتهاي جدول شادماني قرار گرفتهاند. آلمان و فرانسه با کشور آفريقايي سومالي در رتبه چهل و هفتم شريک هستند. اين مساله در تناقض با مفهوم جديدي به اسم «اقتصاد شادماني» است که بر اساس آن، تلاش ميشود عملکرد دولتها با افزودن شاخص ميزان درک مردم از رضايت از زندگي خود به شاخصهاي متداولتري چون اميد به زندگي، درآمد سرانه و ميزان تحصيلات بهبود يابد.
در بين کشورهاي با کمترين ميزان شادماني و نگاه مثبت، قرار داشتن نام چند کشور مانند عراق، يمن، افغانستان وهائيتي جاي تعجب ندارد اما، غمگين بودن مردم گرجستان، ليتواني و ارمنستان کمتر طبيعي است. ارمنستان از انتهاي جدول در رده دوم قرار دارد. آگارون آديبکيان يک جامعهشناس اهل ايروان پايتخت ارمنستان ميگويد: ارمنيها غمگين بودن را دوست دارند؛ تلخيهاي فراواني در تاريخ ارمنيها وجود دارد. ارمنيها کمتر لبخند ميزنند و مشکلاتشان را با ديگران در ميان نميگذارند و از موفق بودن خجالت ميکشند.
اين درحالي است که بعضي از اهالي آمريکاي لاتين ميگويند اين نظرسنجي به يک مساله مهم در زندگي مردم آن مناطق اشاره دارد: مردم آمريکاي لاتين عادت دارند عليرغم زندگي روزمره خود که ممکن است به نحو خردکنندهاي سخت باشد، بر چيزهاي مثبتي مثل دوستان، خانواده و مذهب تمرکز کنند. در نظرسنجي امسال موسسه گالوپ مانند نظرسنجي سال گذشته اش ايران مورد بررسي قرار نگرفته است اما، سه سال پيش ايران در بين 155 کشور، رتبه 81 را به دست آورد که نشان ميدهد ايرانيها مردمان شادي نيستند.
به هر حال به نظر ميرسد تحليلهاي راهگشاي اجتماعي در اين زمينه زماني قابل طرح و پيگيري است که بر نقش عوامل اجتماعي، اقتصادي و سياسي در کنار عوامل فرهنگي و تاريخي در شاد بودن يا شاد نبودن يک جامعه توجه کنيم. وقتي عنوان ميشود بيکاري، عدم امنيت شغلي، تورم، خشونت و پرخاشگري، طلاق، اعتياد، اختلالات رواني و ... در ايران رشد نگران کننده اي دارد خود به خود به ريشههاي شاد نبودن ايرانيان پي ميبريم.
اين در حالي است که اکثر افراد نه دل و دماغ تفريح را دارند و نه امکاناتي براي پرداختن به آن وجود دارد. نتايج يک تحقيق تطبيقي نشان ميدهد ميزان تنبلي ايرانيان از متوسط جهاني بيشتر است و تنها کشورهاي عربي و آفريقايي هستند که بيش از ايرانيان دچار تنبلي هستند. آماري دراين رابطه وجود دارد که نشان ميدهد دختران 14 ساله ما طراوت و شادابي شان مساوي زنهاي 40 ساله فرانسوي است. وضعيت نگران کننده اي که توصيف شد لزوم اجراي طرحهايي بلند مدت براي کنترل و کاهش عواملي که شادي و تفريح مردم را به مخاطره مياندازد اثبات ميکند.
آنچه به ذهن اکثر افراد ميرسد اين است که بايد وقت و امکان بيشتري براي تفريح کردن به وجود بيايد اما، بايد توجه داشت که تأمين امنيت شهروندان از هر نظر باعث ميشود امکان تفريح و به تبع آن شادي به وجود بيايد. امنيت اقتصادي، امنيت اجتماعي، امنيت شغلي، امنيت رواني و ... همه ميتوانند زمينههاي شادي شهروندان را فراهم کنند.
اين يافتهها بسياري از طرفداران اين نظر که ميشود شادي را با استفاده از امکانات پزشکي و دارويي افزايش داد مأيوس کرد. از طرف ديگر، به صورت تلويحي اين واقعيت تأييد شد که شادي بيش از آنکه بيولوژيکي باشد به موقعيت رواني و اجتماعي افراد بستگي دارد.
بار ديگر جويندگان شادي به سراغ تحليلها و پژوهشهايي رفتند که نشان ميداد مردمِ چه جاهايي شاد هستند و مردمِ چه جاهايي از امتياز شادي که گفته ميشود سلامت بدن و موفقيت بيشتر شغلي را تضمين ميکند، برخوردار نيستند. در تحقيقاتي که براي سنجش شادي جوامع انجام ميشود، دو دسته دليل اصلي براي شاد بودن يا شاد نبودن يک جامعه عنوان شده است.
برخي تحليلها حاکي از اين است که ميزان شاد بودن يک جامعه بستگي به توسعه انساني آن و بالا بودن اميد به زندگي و وضعيت با ثبات اقتصادي، اجتماعي و سياسي دارد. بر اساس تحليلهايي ديگر، شادي يک مسئله فرهنگي- تاريخي است و آنچه در دههها و سدههاي متوالي بر يک ملت گذشته است، باعث ميشود آن ملت شاد يا ناشاد باشد. بر اساس هر دو تحليل البته ايران در ردههاي پايين شاد بودن قرار دارد.
سال گذشته يکي از رسانههاي انگلستان يک نظرخواهي را مطرح کرد که نتايج آن نشان ميداد 81 درصد از مردم انگليس به جاي افزايش ثروت، از دولت توقع دارند زندگي شادتري برايشان فراهم کند. به دنبال اين اتفاق دانشگاه ليسستر پروژهاي با هدف رتبهبندي کشورها از نظر شادي مردمشان تعريف کرد.
در اين ردهبندي دانمارک به عنوان شادترين كشور دنيا انتخاب شده و دليل آن چنين ذکر شده است: ثبات سياسي، عدم وجود خط فقر در جامعه، عدم وجود بيکاري، فرهنگ کاري راحت و بيتنش، خانوادههاي محکم و آمار طلاق بسيار پايين، سرويسهاي دولتي خدمات اجتماعي، بيمه همگاني، مدارس و دانشگاههاي رايگان با کيفيت آموزشي مناسب، هويت اجتماعي مشخص براي جوانان، طبيعت بکر و معماري شهري زيبا، آلودگي محيط زيست ناچيز، ميزان جرم و جنايت ناچيز، امکانات شهرنشيني با کيفيت بسيار بالا، امکان ورزشهاي نزديک به طبيعت مانند کوهنوردي، اسکي و سوارکاري براي همه.
دانمارک پنج ميليون و 500 هزار نفر جمعيت دارد و شانس زندگي در آن بيش از 87 سال است. سوئيس، اتريش و ايسلند به ترتيب با اميد به زندگي 85، 79 و 80 سال در ردههاي بعدي قرار دارند.در ردهبندي دانشگاه ليسستر ايران از بين 220 کشور، در جايگاه 202 قرار گرفته است.
اين در حالي است که،موسسه گالوپ که به دليل آمارهاي مختلف و نظرسنجيهايش شهرت دارد و هر ساله فهرستي از ملتهاي شاد دنيا ارايه ميکند، در نظر سنجي جديد خود نتايج متفاوتي گرفته است. معيارهاي اين موسسه متفاوت با معيارهاي علمي است. نظرسنجي تازه گالوپ که نتايجش اواخر آذر امسال منتشر شد، نشان ميدهد هفت کشور از 10 کشور با شادترين مردم، در آمريکاي لاتين قرار دارند.
بيشتر اين هفت کشور، کشورهايي هستند که از حيث شاخصهاي متداول مناسب بودن زندگي در آنها، وضعيت خوبي ندارند براي مثال، يکي از اين کشورها يعني گواتمالا از دههها جنگ داخلي و بعد از آن از نرخ بالاي جنايات سازمان يافته رنج برده و يکي از بالاترين آمار قتل در جهان را دارد. گواتمالا از نظر شاخص توسعه انساني سازمان ملل که ترکيبي از سه شاخص اميد به زندگي، آموزش و درآمد سرانه است وضعيتي شبيه به عراق دارد اما، از نظر شاد بودن مردم در رده هفتم نظرسنجي گالوپ قرار دارد.
غمگينترين و ناراحتترين مردم دنيا در سنگاپور زندگي ميکنند؛ يکي از مرفهترين و منظمترين کشورهاي دنيا که از توسعهيافتهترين کشورهاي دنيا نيزهست. بعضي از ديگر کشورهاي ثروتمند نيز در انتهاي جدول شادماني قرار گرفتهاند. آلمان و فرانسه با کشور آفريقايي سومالي در رتبه چهل و هفتم شريک هستند. اين مساله در تناقض با مفهوم جديدي به اسم «اقتصاد شادماني» است که بر اساس آن، تلاش ميشود عملکرد دولتها با افزودن شاخص ميزان درک مردم از رضايت از زندگي خود به شاخصهاي متداولتري چون اميد به زندگي، درآمد سرانه و ميزان تحصيلات بهبود يابد.
در بين کشورهاي با کمترين ميزان شادماني و نگاه مثبت، قرار داشتن نام چند کشور مانند عراق، يمن، افغانستان وهائيتي جاي تعجب ندارد اما، غمگين بودن مردم گرجستان، ليتواني و ارمنستان کمتر طبيعي است. ارمنستان از انتهاي جدول در رده دوم قرار دارد. آگارون آديبکيان يک جامعهشناس اهل ايروان پايتخت ارمنستان ميگويد: ارمنيها غمگين بودن را دوست دارند؛ تلخيهاي فراواني در تاريخ ارمنيها وجود دارد. ارمنيها کمتر لبخند ميزنند و مشکلاتشان را با ديگران در ميان نميگذارند و از موفق بودن خجالت ميکشند.
اين درحالي است که بعضي از اهالي آمريکاي لاتين ميگويند اين نظرسنجي به يک مساله مهم در زندگي مردم آن مناطق اشاره دارد: مردم آمريکاي لاتين عادت دارند عليرغم زندگي روزمره خود که ممکن است به نحو خردکنندهاي سخت باشد، بر چيزهاي مثبتي مثل دوستان، خانواده و مذهب تمرکز کنند. در نظرسنجي امسال موسسه گالوپ مانند نظرسنجي سال گذشته اش ايران مورد بررسي قرار نگرفته است اما، سه سال پيش ايران در بين 155 کشور، رتبه 81 را به دست آورد که نشان ميدهد ايرانيها مردمان شادي نيستند.
به هر حال به نظر ميرسد تحليلهاي راهگشاي اجتماعي در اين زمينه زماني قابل طرح و پيگيري است که بر نقش عوامل اجتماعي، اقتصادي و سياسي در کنار عوامل فرهنگي و تاريخي در شاد بودن يا شاد نبودن يک جامعه توجه کنيم. وقتي عنوان ميشود بيکاري، عدم امنيت شغلي، تورم، خشونت و پرخاشگري، طلاق، اعتياد، اختلالات رواني و ... در ايران رشد نگران کننده اي دارد خود به خود به ريشههاي شاد نبودن ايرانيان پي ميبريم.
اين در حالي است که اکثر افراد نه دل و دماغ تفريح را دارند و نه امکاناتي براي پرداختن به آن وجود دارد. نتايج يک تحقيق تطبيقي نشان ميدهد ميزان تنبلي ايرانيان از متوسط جهاني بيشتر است و تنها کشورهاي عربي و آفريقايي هستند که بيش از ايرانيان دچار تنبلي هستند. آماري دراين رابطه وجود دارد که نشان ميدهد دختران 14 ساله ما طراوت و شادابي شان مساوي زنهاي 40 ساله فرانسوي است. وضعيت نگران کننده اي که توصيف شد لزوم اجراي طرحهايي بلند مدت براي کنترل و کاهش عواملي که شادي و تفريح مردم را به مخاطره مياندازد اثبات ميکند.
آنچه به ذهن اکثر افراد ميرسد اين است که بايد وقت و امکان بيشتري براي تفريح کردن به وجود بيايد اما، بايد توجه داشت که تأمين امنيت شهروندان از هر نظر باعث ميشود امکان تفريح و به تبع آن شادي به وجود بيايد. امنيت اقتصادي، امنيت اجتماعي، امنيت شغلي، امنيت رواني و ... همه ميتوانند زمينههاي شادي شهروندان را فراهم کنند.
ارسال توسط reza
آخرین مطالب