شجریان با ریحانا و انریکه در یک فستیوال
خبرگزاری ایسنا: همایون شجریان با همراهی سهراب و تهمورس پورناظری روز 26 ماه می( 5 خردادماه ۹۲) در دوازدهمین جشنواره موسیقی «الموازین- ایقاعات عالم» روی صحنه میروند.
تهمورس پورناظری با اعلام این خبر افزود: امسال مسؤولان جشنواره، بخشی را با عنوان «جادهی موسیقایی ابریشم» در تقویم خود گنجاندهاند که دربردارنده اجرای هنرمندان هشت کشوری است که روزگاری در مسیر جاده ابریشم قرار داشتهاند و مغرب و مشرق دنیای قدیم را به هم پیوند میدادند.
به گفته او، هدف از این بخش جشنواره گذری فرهنگی- موسیقایی در مسیر این راه بازرگانی فرهنگی است که شجریان و پورناظریها به عنوان نماینده موسیقی ایران به این جشنواره معتبر موسیقی دعوت شدهاند و دوازدهمین دوره این جشنواره طی ۹ روز، از 3تا 11 خردادماه به اجرا درمیآید.
آهنگساز گروه «شمس» در ادامه تصریح کرد: جشنوارهی بینالمللی موازین هر ساله با شرکت ستارگان نامدار جهان، استعدادهای جوان، و هنرمندان نوظهور مراکش در چند شاخه جداگانه برگزار میشود.
به گفته پورناظری این اجرا نخستین اجرای همایون شجریان با برادران پورناظری در قاره آفریقا است که شامل اجرای آثاری از کیخسرو پورناظری و سهراب و تهمورس پورناظری خواهد بود.
در این اجرا تهمورس پورناظری( تار، تنبور، بربت) سهراب پورناظری(کمانچه، تنبور) و حسین رضایینیا(سازهای کوبهای) همایون شجریان را در مقام خواننده همراهی خواهند کرد.
از چهرههای سرشناس حاضر در مراسم امسال میتوان به جورج بنسون، ریحانا، لورین، انریکه ایگلسیاس، دیوید گِتا، گروه راک "Deep Purple"، گروه "جکسون فایو" و همچنین PSY( خوانندهی تکآهنگ مشهور گنگنام استایل) اشاره کرد.
لباس عجیب بیانسه در یک کنسرت
نامه نیوز: بیانسه در کنسرت جدیدش در صربستان، توجه همه را پیش از اجرایش، به لباس سنگی اش معطوف کرد.
بیانسه خواننده و بازیگر مشهور امریکایی، سری کنسرتهای دور دنیای خود با نام "خانم کارتر" را در صربستان آغاز کرد.
بیانسه که اولین کنسرتش را در بلگراد پایتخت صربستان اجرا کرد، با لباسی که بر تن کرده بود، بسیار جلب توجه کرد.
این خواننده 31 ساله با لباسی که با سنگهای براق پوشیده شده بود، همه دقتها را بیش از اجرایش به لباسش متمرکز کرد.
گفتنی است بسیاری از ستاره های غربی دست به چنین رفتارهای نامتعارفی که حاکی از نامتعادل بودن شخصیت آنهاست می زنند.
پیش از این هم لیدی گاگا که به پوشیدن تن پوش های عجیب و غریب شهره است با لباسی از جنس گوشت ظاهر شده بود.
خرم سلطان زنده است!
TRT فارسی: خبر مرگ خرم سلطان در رسانه های فارسی، دروغ اول آوریل مطبوعات ترکیه بود
"مریم اوزرلی"، بازیگر نقش "خرم سلطان" در سریال بسیار پر طرفدار "محتشم یوزییل" که در ایران، با نام سریال "حریم سلطان" از کانالهای فارسی زبان پخش می شود و تقریبا یکی از پربیننده ترین سریالهای تاریخ این کشور محسوب میگردد، در صحت و سلامت کامل به سر میبرد.
در واقع از هفته پیش شایعاتی در خصوص مرگ این ستاره سینمای ترک در رسانه های فارسی زبان منتشر شده که به هیچ وجه صحت ندارد. این رسانه ها با انتشار خبری مبنی بر تصادف شدید رانندگی خرم سلطان مدعی شدند که خانم مریم اوزرلی به همراه نامزدش آقای "جان آتش" به شدت مصدوم شده اند و در وضعیت وخیمی به سر میبرند. حال اینکه خبر مربوط به این تصادف، صرفا دروغ اول آوریل ترکیه و به روایتی دروغ سیزده ایران بوده است.
خاطر نشان میشود که خرم سلطان و نامزدش، همان روز در رستورانی در حال صرف صبحانه، مشاهده شده اند و روز بسیار خوبی را سپری کرده اند.
عناوین روزنامه های امروز
منبع: جار
فقیهه سلطانی و تعجب ریاست جمهوری
روزنامه تماشا: فقیهه سلطانی بازیگر سینما و تلویزیون به تازگی در گفت و گویی با «سوره سینما» با انتقاد از دستمزدهای پیشنهادی به بازیگران زن گفته است: «واقعا با مبالغی روبرو می شوم که هیچ ارزش مادی برای من ندارد. دستمزدی که به بازیگران زن پیشنهاد می دهند دستمزد یک کارگر هم نیست. نمی خواهم شأن کارگران عزیز را پایین بیاورم.
قصدم نقد دستمزدهای غیراصولی و غیرحرفه ای است که حتی سابقه 20 ساله بازیگر را در آن لحاظ نمی کنند. چند وقت پیش دستمزد دوازده سال پیش را به من پیشنهاد کردند. روی چه حسابی باید با نرخ دوازده سال پیش سر کار بروم. چه کسی این شکل برخورد را تعریف کرده است.
بعضی وقت ها دستمزدها را آنقدر دیر پرداخت می کنند که چاره ای جز شکایت برای بازیگر باقی نمی ماند. من چندین بار از تهیه کنندگان شکایت کردم و حتی تا پای حکم ممنوع الکار کردن یک تهیه کننده ماجرا را پیگیری کردم اما انگار برای این طیفی از تهیه کنندگان ممنوع الکار شدن مهم نیست.
ما بازیگران برای پیگیری این ماجرا دستمان به جایی بند نیست. من حتی به آقای رئیس جمهور نامه نوشتم و شکایت کردم و وضعیت دستمزدهای ناچیز بازیگران خانم را توضیح دادم. از دفتر ریاست جمهوری به من تلفن شد و اظهار تعجب کردند از این وضعیت. به هر حال نمی دانم بی توجهی به دستمزد خانم های بازیگر از کجا ناشی می شود.
شاید تهیه کنندگان با خود فکر می کنند که خانم ها همه پول هایشان را خرج لوازم آرایش و هزینه هایی از این قبیل می کنند اما واقعیت این است که اجاره خانه و هزینه زندگی اینقدرها هم شوخی نیست و زنان باید برای استقلال خود زحمت بیشتری بکشند.
زندگی و چهره واقعی خرم سلطان +عکس
خرم احتمالاً دختر کشیشی ارتودکس از اوکراین بود. او در روهاتین، در ۶۸ کیلومتری جنوب شرقی لووف زاده شد.
در دههٔ ۱۵۲۰ در یکی از یورشهای مکرر تاتارهای کریمه به آن منطقه، اسیر و برده شد. احتمالاً ابتدا به بازار بردهفروشان کافا و سپس به قسطنطنیه منتقل شد و از آنجا برای حرمسرای سلطان انتخاب شد.او بهسرعت مورد توجه سلطان قرار گرفت و حسادت رقبایش را برانگیخت. یک روز سوگلی سلطان، ماهدوران سلطان (همچنین معروف به گلبهار)، بهشدت با او درگیر شد و بهسختی او را کتک زد.
سلطان سلیمان که از این قضیه دلآزرده شده بود، ماهدوران سلطان را به همراه شاهزاده مصطفی به مانیسا تبعید کرد. تبعید او در ظاهر به دلیل رسم سنتی تربیت ولیعهد در شهری دیگر، انجام گرفت ولی واقعیت چیز دیگری بود.
نفوذ خرم سلطان بر سلطان سلیمان بهسرعت افسانهای شد. او برای سلطان پنج فرزند به دنیا آورد: محمد، مهرماه، سلیم، بایزید و جهانگیر. با زیر پا گذاشتن عادات و رسوم پیشین، خرم سلطان در نهایت از بردگی خارج شد و به بندهای آزاد و همسر نکاحی سلطان بدل شد.
بدین ترتیب سلیمان قانونی، اولین سلطان امپراتوری عثمانی پس از اورخان غازی شد که همسری رسمی اختیار میکرد. با این ازدواج، موقعیت خرم سلطان در کاخ افزایش یافت و در نهایت با اعمال نفوذ، پسرش سلیم را بر تخت حکومت نشاند.
همچنین خرم سلطان به عنوان مشاور سلطان در امور کشوری عمل مینمود و احتمالاً بر امور خارجی و سیاستهای بینالمللی امپراتوری عثمانی نیز اعمال نفوذ میکرد.
دو نامهای که خرم به سیگیسموند دوم اوگوستوس، پادشاه لهستان نوشته بود، هماکنون نیز موجودند و در طول حیات او، روابط امپراتوری عثمانی با دولت لهستان صلحآمیز بود. برخی از مورخین اعتقاد دارند که خرم سلطان با استفاده از قدرت سلطان سلیمان، حملههای مکرر تاتارهای کریمه به زادگاهش که برای گرفتن برده انجام میگرفت را کنترل کرده بود.
خرم سلطان در ۱۵ آوریل ۱۵۵۸ درگذشت و در توربهای (آرامگاه گنبدیشکل) زینتشده با نفیسترین کاشیهای ایزنیک که طرحی از باغهای بهشت بر روی آنها نقش بستهاست دفن شد.
قرار نیست چون جواد رضویان هستم مثل...
وی همچنین بزرگترین مشکل در عرصهی طنز را بالانس بازیگردانی دانست و اظهار امیدواری کرد که با آمدن همکاران حرفهیی در حیطهی طنز، شرایط بهتر شود.
وی افزود: به نظرم بالانس بازیگردانی بزرگترین مشکل ما در عرصهی طنز است، اما امیدوارم با آمدن همکارانی که در حیطهی طنز فعالیت دارند، این وضعیت بهتر شود؛ به عنوان مثال من و امثال من حدود دو دهه است که برای تلویزیون کار طنز انجام میدهیم اما خیلی نمیتوان اسمش را کارگردانی گذاشت چرا که من همیشه معتقدم و در صحبتهایم بارها میگویم که ما کارگردان نیستیم بلکه فقط در حد این هستیم که بازیگران را کنار هم بالانس کنیم. فکر میکنم اگر بازیگران در کنار عوامل فنی خوب قرار بگیرند وضعیت طنز خیلی بهتر میشود.
وی در عین حال گفت: من به عنوان بازیگر طنز اصلا قائل نیستم که یک کار طنز حتما باید قهقههی خنده باشد بلکه یک کار طنز شاید قرار است یک تلنگرهایی بزند و نقل قولهایی را نیز به همراه داشته باشد.
او که قرار است ایفاگر کاراکتر «اسماعیل» در سریال «خروس» سعیدآقاخانی باشد، ادامه داد: در سریال «خروس» جلوی من بازیگر به عنوان جواد رضویان و سایر بازیگران را گرفتهاند از اینکه بخواهیم بازی کنیم، بلکه قرار است خودمان باشیم و قصه را روایت کنیم.
سید جواد رضویان در پایان گفتوگوی خود با بیان اینکه خوشحال است بعد از سه سال و نیم در مقام بازیگر مقابل دوربین آمده است، به ایسنا گفت: حدود سه سال و نیم است که در مقام بازیگر مقابل دوربین نرفته بودم و از اینکه بعد از سالها برگشتم و با «خروس» آقاخانی غافلگیر شدم خوشحالم.
از خدا میخواهم تا همیشه از طرف بینندگان مقبول باشیم و کارهایمان را بپسندند. به ویژه سریال «خروس» که خیلی سخت ساخته شده است و فشار زیادی را متحمل شدیم. در عرصه کارگردانی سریالهای طنز تلویزیون هم چندین کار در دست دارم که یکی از آنها برای شبکه تهران است اما هنوز به قطعیت نرسیده که بتوانم اعلام کنم.
رویارویی جهانگیر الماسی و داریوش مهرجویی
جهانگیر الماسی بازیگر سینما که برای ساخت فیلم «رنج و سرمستی» به ایلام سفر کرده در گفت و گو با خبرگزاری ایسنا از داریوش مهرجویی و فیلم «بمانی» او که در این شهر ساخته شده انتقاد کرد. این انتقاد البته واکنش داریوش مهرجویی را هم به دنبال داشت.
«رنج و سرمستی» نخستین فیلمی است که جهانگیر الماسی آن را کارگردانی می کند.
الماسی در این گفت و گو به خاطرات ناخوش مردم استان ایلام از ساخته شدن برخی فیلمهای سینمایی اشاره کرده و گفته بود: «موضوع خودکشی را که زمانی در ایلام در اوج خود بود ، همراه با مستنداتی در اختیار داریوش مهرجویی قرار دادم تا سوژه فیلم شود، اما مهرجویی آن را خوب از آب در نیاورد و فیلم چیز دیگری شد که خاطره تلخی را در استان ایجاد کرد.»
به عقیده الماسی، مهرجویی شناخت عمیقی از این پدیده(خودکشی) حاصل نکرد و در نتیجه فیلمی را با اشکالات متعدد تولید کرد.
الماسی یکی از اعضای شورای سازماندهی صنوف سینمایی است که پس از ماجرای خانه سینما از سوی سازمان سینمایی تشکیل شد تا اصناف جدیدی را در حوزه هنر هفتم سازماندهی کند. فیلم «رنج و سرمستی» این بازیگر مضمونی دفاع مقدسی دارد.
داریوش مهرجویی اما در واکنش به صحبتهای الماسی گفت که برای مردم ایلام احترام زیادی قائل است و جهانگیر الماسی هم (برخلاف گفتههایش) هیچ نقشی در فیلمنامه و ساخت «بمانی» نداشته است.
این کارگردان سینما فیلم «بمانی» را سال 1380 ساخت که موضوع آن درباره خودکشی دختران در استان ایلام بود. مهرجویی در این فیلم سرنوشت سه دختر ایلامی را به تصویر کشیده بود.
مهرجویی یادآور شد که «جرقه اصلی فیلم «بمانی» از مقالهای بود که در یکی از روزنامهها در خصوص خودسوزی زنان ایلامی خواندم که منجر به تحقیق و سفر به ایلام شد. پس از تحقیقات فراوان فیلمنامهی «بمانی» را نوشته و فیلم با همراهی و همکاری مردم خوب ایلام همچون علی ادیب (رئیس روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی ایلام) ، دکتر علی قاسمی (مدیر کل بهزیستی استان ایلام) ، طاهر رستمی (معاونت بهزیستی استان ایلام) ، سیف الله مرادی (معاونت برنامه ریزی استانداری ایلام) ، علی آزاد (رئیس دانشگاه پیام نور استان ایلام) ،دکتر جعفر مروارید (رئیس دانشکده علوم پزشکی ایلام) ، نصرت الله مرادی (مدیرکل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایلام) ، آقای فتاحی (رئیس بیمارستان شهید مصطفی خمینی ایلام) ، مصدق طاهری (معاونت شهرداری ایلام) ساخته شد.»
کارگردان فیلمهایی چون «سارا»، «هامون» و «گاو» افزود: «براساس آمار و اسناد منتشر شده، میزان خودکشی دختران ایلامی پس از ساخت این فیلم کاهش چشمگیری پیدا کرد و این خود یعنی تاثیرگذاری.»
او تاکید کرد که برای فرهنگ و مردم فرهیخته ایلام احترام زیادی قائلم و صحبتهای آقای الماسی از پایه بیاساس است و من این حرفها و این لحن صحبت کردن را از آقای الماسی بعید میدانم.
اظهارات خسرو معتضد درباره «حریم سلطان»
خبرگزاری آریا: خسرو معتضد پژوهشگر تاریخ میگوید در سریال «حریم سلطان» همه چیز اغراقآمیز است.
معتضد درباره چگونگی توجه به تاریخ در سریال «کلاه پهلوی» و تحریف تاریخ در سریال «سلطان سلیمان» صحبت کرده که بخشهایی از آن را در ادامه میخوانید:
- الان سریالی با نام «معمای شاه» در حال تهیه است که کارگردان از آغاز تا پایان کار از من مشاوره میگیرد. با من مشورت میکند. هر اشکالی هم باشد وقتی میگویم رفع میکند. حتی سکانس را هم عوض میکند. به نظر من «کلاه پهلوی» از سریالهای خانگی و آپارتمانی خیلی بهتر است. بالاخره یک دوره از تاریخ مملکتی را نشان میدهد، ولی اینکه ما بگوییم چون این سریال در زمان جمهوری اسلامی تهیه شده همهاش تحریف است، چنین نیست.
- در سریال «کلاه پهلوی» یک سری تقارنهایی هست. مثلا اینکه زنان را کتک میزدند، چادر را از سرشان میکشیدند. سه جلد کتاب درباره کشف حجاب چاپ شده است؛ اینکه رفتار پلیس با مردم خشن بوده است، وجود دارد، اما به نظر من خیلی قشنگتر میتوانست باشد. خیلی جامعتر و عالیتر میتوانست باشد. به شرط اینکه نویسنده مسلطتر بر تاریخ باشد. تاریخ علمی است بسیار گسترده و بسیار عمیق. من وقتی کتاب مینویسم، 15 سال بعد یک سندهایی منتشر میشود که میگویم نه این سندها بر سندهای قبلی رجحان دارد. بدون هیچ تعارفی میگویم که هر کسی که میخواهد فیلم تاریخی بسازد باید مشاور داشته باشد. مشاور لباس، مشاور اجتماعی، مشاور نظامی، مشاور تاریخی هم باید داشته باشد. سریال تاریخی این است.
- الان شنیدهام سیروس مقدم میخواهد فیلم صدام حسین را بسازد. بنده به ایشان توصیه میکنم این کار را با دقت انجام بدهد. زندگی صدام ساختن به راحتی ساختن سریال «پایتخت» و «پایتخت 2» نیست. مطالعات عمیق میخواهد. بنده نمیخواهم برای خودم شغل درست کنم به اندازه کافی سرم شلوغ است. ایشان باید حتما تمام کتابهایی که در مورد صدام در تمام دنیا، انگلستان، آمریکا، آلمان نوشته شده بخواند.
من برای روزنامه اطلاعات مقالهای درباره صدام مینوشتم که به 40 کتاب مراجعه کردم. ایشان کارگردان خوبی هستند سر مردم را گرم کردهاند، اما وقتی میخواهند فیلم صدام را بسازند دیگر مقدم سریالهای «پایتخت» نیستند. اگر میخواهد فیلم صدام را تهیه کند حتما باید مطالعات عمیقی داشته باشد. من 10 سئوال برای ایشان طرح میکنم به عنوان یک دوست نه منتقد و منقد؛ کودتای عراق چه بود؟ عبدالسلام عارف کیست؟
حزب بعث چیست؟ کودتای فوریه 1963 چه بوده است؟ صدام حسین چگونه رقبای خود را در حزب بعث از بین برد؟ اطلاعات ایشان درباره دیدار صدام از مشهد مقدس چه اندازه است؟ نقش صدام در حمله به ایران چه بود؟ خانم ساجده که بوده؟ آیا ایشان همه اینها را میدانند؟ معلوم است که یک مشاور باید باشد و به ایشان راهنمایی بدهد. من برای خودم نان در تنور نمیگذارم. باید با مطالعه کار شود. باید زندگی سری صدام را بخوانند.
- «دوست عزیز ما آقای دری خیلی زحمت کشیدهاند. 10 سال زمان برای این کار گذاشتند. یک جاهایی داستان باید محکمتر باشد. گفتگوها در برخی جاها حالت نصیحت پیدا میکند. جاهایی صحبتها به سخنرانی تبدیل میشود. یک جاهایی برای مردم این سئوال بوجود میآید که زنهایی که رفع حجاب میکردند خیلی زنهای مدرن و متجددی هستند. لباس زنها در این فیلم خیلی زیبا است در حالی که لباس زنها در آن زمان به این زیبایی نبود. همه ما عکسهایی از گذشته را داریم. میتوانیم به آنها مراجعه کنیم. زنهای ایران اصلا کت و دامن نمیپوشیدند. یک مانتوی بلند میپوشیدند و کلاه که بر سر میگذاشتند به سرشان زار میزد. زنها در این فیلم خیلی زیبا هستند کلاههای بانو فرح را به سر کردهاند. اینها مشکلات این سریال است.
- کار کارگردان، صحنه است، فیلمبرداری است، سکانسبندی است، میزانسن است و محقق تاریخ باید در کنار کارگردان باشد. به عنوان مثال چند روز پیش موردی پیش آمد که رزمآرا را در لباس نخست وزیری نشان میداد، من به کارگردان گفتم اصلا رزم آرا در لباس نظامی نبوده و همیشه لباس شخصی به تن میکرده. اصلا با او طی کرده بودند که وقتی نخست وزیر شدی باید لباس شخصی به تن کنی.
- دری زحمت بسیاری کشیده ولی میتوانست خیلی زیباتر این فیلم را بسازد. این فیلم آنطوری که ما فکر میکردیم باید جذابیت داشته باشد، نیست. معمولا فیلم باید مخاطب را بکشد. مخاطب باید برای دیدن فیلم له له بزند. مثل سریال خارجی «رکس». من هر هفته منتظر بودم تا دوشنبه شود و من فیلم را ببینم. الان در سریال «حریم سلطان» همه چیز اغراقآمیز است. زنها لباس شیک قرن نوزدهم میپوشند. زنها تواضع میکنند، یعنی وقتی به پادشاه میرسند زانوی خود را خم میکنند.
این کار مربوط به قرن هفدهم و هجدهم بوده است. در آن زمان در ترکیه چنین خبرهایی نبوده است. ولی آن کارگردان چون میخواسته کشور خود و ترکیه را دوست داشتنی نشان بدهد تمام این صحنهها را گذاشته است. این فیلم از نظر تاریخی دروغ است. سلطان سلیمان اصلا چنین آدمی نبوده است. این برترینژاد ترک را نشان میدهد. شنیدم صحنهای را که مربوط به تبریز است را سانسور کردهاند به خاطر اینکه در تبریز 20 هزار نفر را اعدام کرده بود. ولی در فیلم میگوید تبریزیهای عزیز! اینها همه پانتورالسیم است.»
- «من آدم حسودی نیستم و کارگردان هم نیستم، از روی دلسوزی میگویم که ای کاش کمی عمیقتر به تاریخ نگاه میکرد. زمان رضا شاه اصلا اتومبیل جیپ اختراع نشده بود. در اراده شهربانی اصلا کسی نمیتوانست درجه کسی را بکند؟ در این فیلم صحنههایی مثل وبا، قحطی و گرسنگی مردم وجود ندارد. در حالی که در آن زمان مردم در اثر گرسنگی از بین میرفتند، اما آدمهای این فیلم همه سیر و شیک هستند.
من امسال کتابی با عنوان «رضا شاه در گذر تاریخ» نوشتهام، که خبر از، از بین رفتن مردم از فرط گرسنگی و فقر میدهد، اما در این فیلم همه سیر هستند. ما هیچ سندی نداریم که آقای فروغی در آن زمان در ایران کلاه فروخته باشد. من در هنرمندی کارگردان شکی ندارم، اما از نظر تاریخی فیلم ایراد دارد. کار گریم و طراحی لباس در چنین فیلمهایی به شدت سخت است. من آدم بیانصافی نیستم. گریم بازیگری که در یک آپارتمان است و خیانت کرده قابل قیاس با گریم فیلمهای تاریخی نیست.»
همدردی هنرمندان با زلزله زدگان بوشهر
تماشا:چند تن از هنرمندان کشورمان در پیامی خطاب به مردم بوشهر در گذشت تعدادی از هموطنانمان در زلزله را تسلیت گفتند.
پیام تسلیت «رضا صادقی» برای هموطنان جنوبی پس از زلزله بوشهر
«بعضی دردها همچون کوه جانگیرند ...»
خواننده جنوبی موسیقی پاپ، شب گذشته و پس از انتشار خبر زلزله در جنوب کشور، در پیامی این واقعه طبیعی و دلخراش را به هموطنان و جنوبی ها تسلیت گفت.
رضا صادقی که در آستانه انتشار آلبوم جدیدش قرار دارد، برای همدردی با هموطنان جنوبی، متنی را نگاشته که می خوانید:
«همه دردها جانکاهند اما بعضی دردها همچون کوه جانگیرند امروز با شنیدن خبر زلزله بوشهر بار سنگین مصیبت را بر دوش همخونان جنوبیم حس کردم.
از خداوند برای بازماندگان صبر و برای رفتنگان طلب آمورزش دارم.
من به عنوان یک جنوبی خود را صاحب عزا می دانم و از همه دوستان می خواهم برای آرامش روح رفتگان و همچنین ماندگان باورانه دعا کنند. همین ...»
همدردی علیرضا قربانی با مردم بوشهر
این چه رازی است که هر بار بهار با عزای دل ما می آید ...
علیرضا قربانی خواننده کشورمان در پیامی خطاب به مردم بوشهر در گذشت تعدادی از هموطنانمان در زلزله شهرستان دشتی را تسلیت گفت. عصر 20 فروردین ماه زلزله شدیدی شهرستان دشتی از استان بوشهر را لرزاند که این اتفاق به کشته و زخمی شدن تعدادی از هموطنانمان منجر شد.
هنرمندان کشورمان همواره در چنان اتفاقاتی به شیوه های مختلف در کنار مردم مصیبت دیده هستند و با پیام های تسلیت و اجرای برنامه های هنری با مردم ابراز همدردی می کنند.
علیرضا قربانی خواننده جوان کشورمان نیز به همین مناسبت پیامی را برای مردم زلزله زده و به ویژه خانواده هایی که عزادار شده اند، داد.
وی در این متن نوشته است:
این چه رازی است که هر بار بهار، با عزای دل ما می آید؟... و اینک مصیبتی دیگر در روزهای شکوفایی بهار ...
بار دیگر حادثه ای دردناک، زلزله ای مصیب بار در خطه مردمان بسیار خونگرم و مهربان بوشهر جان تعدادی از عزیزانمان را به تلخی گرفت و خانواده های بسیاری را داغدار نمود. بدین وسیله درگذشت تعدادی از هموطنان عزیز را خدمت ملت شریف ایران و خانواده های محترم آنان تسلیت عرض نموده و برای بازماندگان صبر و شکیبایی از درگاه خداوند منان خواستارم.
کتایون ریاحی به هموطنان بوشهری تسلیت گفت
کتایون ریاحی درگذشت شماری از هموطنان کشور را در زلزله اخیر بوشهر تسلیت گفت.
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی موسسه کمک، کتایون ریاحی بازیگر سینما با انتشار متنی با ابراز تاسف از درگذشت شماری از هموطنان در زلزله اخیر بوشهر از تمامی هم میهنان تقاضا کرد تا به یاری زلزله زدگان بشتابند.
متن پیام کتایون ریاحی بدین شرح است:
زمین باز هم لرزید و مادران و پدران سرزمین مان کاشانه مهرشان فرو ریخت و کرشمه بیداد، کودکانی را بی پناه و تنها ساخت. باری دگر، دست های توانمند سازنده را خورشید مهر سازیم و کمک رسان شویم تا نگاهی را آرام و دلی را شاد کنیم.
هم داد کن تو به گیتی درون
که از داد هرگز مشد کس نگون
ورود عسل بدیعی به سینما با یک تعهد کتبی
خبرگزاری برنا: حمید رضا صلاحمند کارگردان سینما گفت: در فیلم سینمایی «بودن یا نبودن» در مرحله پیش تولید و انتخاب بازیگر با این پروژه همکاری میکردم.
او در مورد انتخاب عسل بدیعی به عنوان بازیگر در این اثر گفت: برای انتخاب بازیگر فیلم «بودن یا نبودن» ما ازافراد زیادی اعم از چهرههای سرشناس و آماتور تست گرفتیم اما هیچ یک از آنها نتوانستند آن طور که باید نظر کیانوش عیاری را جلب کنند.
به همین دلیل مرحله گرفتن تست طولانی شد تا اینکه نوبت به «عسل بدیعی» رسید. وقتی از او تست گرفتیم من و آقای عیاری هر دو به یکدیگر نگاه کردیم و متوجه شدیم او همان بازیگری است که ما به دنبالش بودیم، چرا که نوع نگاه و چهره معصومانه بدیعی دقیقا همان چیزی بود که میخواستیم. به همین خاطر کیانوش عیاری به من گفت هر طور که شده من او را برای این نقش میخواهم.
کارگردان «نیش زنبور» و «زمانه» اضافه کرد: بعد از انتخاب او، ما متوجه شدیم یک مشکل بزرگ پیش روی ما قرار دارد و آن این است که پدر و مادر عسل بدیعی به هیچ وجه حاضر نیستند که او وارد عرصه بازیگری شود. به همین علت ما از مادر مرحومه بدیعی خواستیم که به دفتر فیلمسازی ما بیایید. مدتها با هم مذاکره کردیم و من برای ایشان تشریح کردم که کار در این محیط در سلامت کامل انجام میشود.
بعد از رایزنی با مادر عسل برای راضی کردن پدر ایشان راهی محل کارشان در وزارت نفت شدم. پدر ایشان معتقد بودند که عسل بهتر است در حوزه رشته دانشگاهیاش فعالیت کند. سرانجام بعد از رایزنیهای بسیار، من تعهد کتبی به پدر ایشان دادم که از هر جهت محیط کاری سالم را برای دخترشان فراهم کنم و خب ایشان هم این لطف را داشتند و در خواست ما را قبول کردند.
صلاحمند گفت: خوشبختانه بدیعی در فیلم «بودن یا نبودن» بسیار درخشید و به ما ثابت کرد بیدلیل نبود که کیانوش عیاری برای حضورش تا این حد پافشاری کند. خوشبختانه او بازیگر سلامتی بود و تا به آخر هم توانست معصومیت و حسن رفتارش را حفظ کند.
او تصریح کرد: به عقیده من سلامت و نجابت عسل بدیعی بیش از ظرفیت سینمای ایران بود و بدیعی در مسیر شهرتش هیچگاه دستخوش تغییرات رفتاری نشد و همچنان اصالت رفتاری خودش را حفظ کرد.
کارگردان سریال «بچهها نگاه میکنند» تصریح کرد: به واسطه پافشاری که برای حضور بدیعی در عرصه بازیگری داشتم و از سویی وساطتی که نزد خانوادهاش کردم و رفتار با وقار و خانواده دوستانه آن مرحومه، همواره تعلق خاطر بسیاری به کارهای او داشتم و با علاقه خاصی آثارش را دنبال میکردم.
این سینماگر گفت: خبرفوت «عسل بدیعی» برای من یک شوک بزرگ محسوب میشد. امیدوارم روح او غرق در رحمت باشد.
شهیدی که یک سال تحویل با همسرش بود
حکمت در این برنامه با اشاره به اولین و آخرین سال تحویلی که در کنار شهید بابایی بوده است، گفت: سال 61 سال تحویل را در اصفهان با عباس در کنار بچه هایم بودم و خوشحالی زیادی داشتم که در کنار او بودم. همزمان که با قرائت قرآن، به استقبال هلول سال نو می رفتیم چرتمان گرفت. یادم می آید همسرم سراسیمه بلند شد و بیدارم کرد. خدارا شکر سال تحویل خواب نماندیم و تنها سالی بود که در کنار هم بودیم.
بایگان نیز با اشاره به چند باری که در سال تحویل خواب مانده است، در پاسخ به سوال ضیاء مبنی بر اینکه بهترین عیدی که گرفتید چه بوده، اظهار کرد: حضور انسان روی کره زمین بهترین عیدی است که از خداوند گرفته است و دیگر چیزها در قیاس با این موضوع یعنی فرصت هستی و استفاده از آن ناچیز است. بنابراین هر انسانی باید سعی کند از این فرصت به خوبی استفاده کند.
وی افزود: هر انسانی در هر جایی که قرار گرفته است ماموریت الهی دارد که بر زمین آمده است. همه ما باید بتوانیم این ماموریت را به درستی انجام دهد.
حکمت نیز در پاسخ به همین سوال گفت: بهترین عیدی من سلامتی همسر و فرزندانم بود. با توجه به عشق و علاقه عمیقی نیز که در قلب هر دوی ما جاری بود حتی اکنون که از لحاظ فیزیکی در خدمتشان نیستم، حس می کنم سایه او بالای سرم است. او گرچه تنها یک بار سال تحویل در کنار من بود اما حقیقتا اگر یک دقیقه از وقتش را در منزل بود سعی می کرد تمام خلاهای نبود چندین ساعت را جبران کند و از جارو کردن تا ظرف شستن را انجام می داد.
در ادامه ضیاء به جشنواره جام جم اشاره کرد که دختر شهید بابایی در آن مراسم دعوت بود و گفت: یادم می آید دخترتان به جای شما که کسالت داشتید آنجا بود و زمانی که برای حضور در سن دعوت شد، اولین کسی که از روی صندلی بلند شد و برای دختر خانم شما دست زد، افسانه بایگان بود. آن لحظه تمام مرکز همایش های صدا و سیما سکوت کردند و ایستادند. برای تمام لحظه های قشنگی که ثانیه به ثانیه آن را مدیون شهدا هستیم. کسانی که از عزیزترین لحظاتشان گذشتند و خانواده شان شایسته تقدیر هستند.
وی همچنین توضیح داد شهاب حسینی مسافرت است برای همین نتوانسته به برنامه بیاید.
بایگان نیز با بیان اینکه آشنایی با حکمت بهترین فرصت برای او بوده است، تصریح کرد: این موضوع باعث شد بیشتر و نزدیک تر با زندگی ایشان و شهید بابایی آشنا شوم. حس ناب و لطیفی که بین این زن و شوهر گذشته بسیار معنوی و عاشقانه بوده است. نامه های لطیقی که شهید بابایی برای حکمت نوشته نیز بسیار جالب است و هر خانمی آرزو دارد همسرش اینقدر لطیف و عاشقانه برایش بنویسد. آن هم در روزگاری که ریتم زندگی تند و فاصله ها زیاد شده است.
حکمت نیز با اشاره به پایان نامه های شهید بابایی با حک این جمله «عاشقت: عباس» به عنوان سخنان پایانی اظهار کرد: از کلیه عوامل سریال «شوق پرواز» تشکر کنم. به ویژه یدالله صمدی و جواد نوروزبیگی و هنرپیشگان عزیز. اکنون جای الهام حمیدی و شهاب حسینی خالی است. از همه متشکرم. تلاش آنها این بود که واقعیت ها را در سریال بگنجانند گرچه نتیجه قطره ای در برابر اقیانوس بود و 100 قسمت هم برای پرداختن به عباس بابایی کم بود.
بهروز افخمی: باید فکری به حال تلویزیون کرد!
روزنامه آرمان: بهروز افخمیسازنده سریال به یادماندنی «میرزا کوچک خان جنگلی» است؛ سریالی در ژانر اجتماعی، تاریخی و حادثهای که سال 66 از شبکه یک سیما پخش شد و پس از سالها جزو اولین سریالهایی بود که احیا شد.
او این روزها هم سریال عملیات 125 را در ژانری کاملا متفاوت برای تلویزیون کارگردانی کرده است. افخمیدرباره ساخت سریالهای تاریخی اظهار میکند: تلویزیون با آن سالهایی که سریال «میرزا کوچک خان» ساخته شد، خیلی فرق کرده است؛ یعنی اهداف تجاری در جهت فروش تبلیغات بر تلویزیون حاکم شده است. این کارگردان سینما و تلویزیون در عین حال میگوید: اگر فرصت کنم یک بار دیگر «میرزا کوچک خان جنگلی» را بسازم سعی میکنم آن را با حساسیت و صرف وقت بیشتری بسازم.
وی همچنین از سالهای حضورش در مجلس شورای اسلامی، زمانی که نماینده بود گفت و خاطرنشان کرد: زمانی که در مجلس بودم احتیاج نبود برای تلویزیون کاری کنم. افخمیدر بخش دیگری نیز با اعتقاد بر اینکه تغییر در ذات تلویزیون است و کاری که در آن عرضه میشود شأن آن را پایین میآورد، در عین حال گفت: سینما و رادیو شأن بالاتری نسبت به تلویزیون دارند اما خوب تلویزیون با جمعیتهای عظیم میلیونی تماس میگیرد، بعضی وقتها که کار خوبی بلد باشی و فیلم و سریال خوبی بسازی میتوانی مردم را جلب کنی طوری که کارشان را تعطیل کنند.
او در ادامه نیز یکی از محورهای صحبتش در ارتباط با تاسیس تلویزیونهای خصوصی برای رقابت با شبکههای تلویزیونی خارجی بود. بهروز افخمیدر گفتوگو با ایسنا، با این پرسش مواجه شد که آیا قصد دارد مثل «میرزا کوچک خان جنگلی» با امکانات حال حاضر سریال تاریخی بسازد یا نه؟ که گفت: در حال حاضر امکانات فیلمبرداری با دوربینهای دیجیتال بهتر شده است، میشود با خیال راحتتر و با تعداد دوربین بیشتر یا بدون ترس از مصرف نگاتیو، فیلمبرداری کرد و حتی نتایج بهتری گرفت. در نتیجه از لحاظ تدارکات و امکان استفاده از گروه بزرگ و متخصصان باتجربهتر، شرایط حال حاضر بهتر است.
ولی فکر میکنم تلویزیون با آن سالهایی که سریال «میرزا کوچک خان» ساخته شد، خیلی فرق کرده است؛ یعنی اهداف تجاری و در واقع در جهت فروش تبلیغات بر تلویزیون حاکم شد. حال ساختن سریالهایی که گرانقیمت باشد و یکی از موضوعات مذهبی را در نظر نگرفته باشد، به گونهای خیلی سخت شده است. او در عین حال درباره ایدههای جدیدش برای ساخت سریالی تاریخی همچون «میرزا کوچک خان جنگلی» گفت: فعلا موضوعی ندارم که روی آن کار کرده و فیلمنامه آماده داشته باشم.
سریال میرزا کوچک خان جنگلی
وقتی از افخمیدرباره سریال «میرزا کوچک خان جنگلی» پرسیدیم و اینکه در 20 سال و اندی بارها پخش شده است، آیا فرصت کرده است آن را ببیند و اینکه بخواهد تغییراتی در آن بدهد؟با گلهای از بیتجربگی اصلاح نور و رنگ آن آغاز کرد و گفت: سریال «میرزا کوچک خان» در این 20 سال و اندی بارها پخش شده است؛ پخشی که از یک سال اخیر شروع شد همزمان بود با اصلاح نور و رنگ که این کار طبق معمول با بیتجربگی صورت گرفت. به جهت اینکه از اولین سریالهایی که دیجیتال میشود و اصلاح نور و رنگ میشود، بود. یک مقداری به هر حال تمیز شده ولی در عین حال یک مقدار افت کیفیت داشت. به هر حال فکر میکنم چیزی که در حال حاضر پخش میشود بهتر از چیزی است که چند سال پیش پخش میشد.
کارگردان «میرزا کوچک خان جنگلی» با اشاره به اینکه این سریال از همان روزها چندین بار کپی شد، به ویژه اینکه از لحاظ صدا خیلی ضعیف بود، در عین حال گفت: فکر نمیکنم اگر اکنون این سریال را بسازم خیلی تغییر زیادی در آن بدهم، غیر از اینکه برخی صحنهها به دلیل عجلهای که داشتیم حق مطلب در آن به خوبی ادا نشد و اگر فرصت کنم یک بار دیگر سعی میکنم با حساسیت و صرف وقت بیشتر بسازم.
خیلیها شاید فکر کنند، افخمیباز هم بدش نمیآید که به عنوان نماینده، به ساختمان جدید مجلس شورای اسلامیراه پیدا کند اما او کاملا نظر دیگری دارد ودر این باره، تاکید کرد: فعالیت سیاسی را به کلی کنار گذاشتهام و قصد انجام هیچ کاری را در این باب، ندارم. وقتی از او پرسیدیم زمانی که نماینده بود برای تلویزیون چه کرد و اینکه آیا در قبال تلویزیون لایحهای را به تصویب مجلس رساند؟ پاسخ داد: زمانی که در مجلس بودم احتیاج نبود برای تلویزیون کاری کنم. تلویزیون در واقع از نهادهای خارج از حیطه کنترل و مدیریت دولت و مجلس است، در واقع تحت نظر مقام رهبری است و میتوان گفت استقلال دارد.
تاسیس تلویزیونهای خصوصی
او همچنین یکی از محورهای صحبتهایش در ارتباط با تاسیس تلویزیونهای خصوصی برای رقابت با شبکههای تلویزیونی خارجی بود. این کارگردان در این زمینه توضیح داد: به نظرم ما برای ایجاد رقابت باید به تاسیس تلویزیونهای خصوصی اقدام کنیم. اگر تلویزیون این همه وسیع نباشد و شکل انحصاری نداشته باشد، باید کاری کنیم؛ البته زمانی که نماینده بودم کوششهایی کردم و در حال حاضر هم کوشش میکنم تا به جایی برسیم.
او در عین حال به این مطلب اشاره کرد که تلویزیون نباید تجاری باشد و گفت: تلویزیون نباید تبلیغات پخش کند، هدفهای مشخص فرهنگی، آموزشی و هدفهایی داشته باشد که در همه جای دنیا تلویزیونهای دولتی دارند. این کارگردان سینما و تلویزیون با بیان این مطلب که باید کار ساخت برنامههای تجاری و کشف درآمد از راه تبلیغات به تلویزیونهای خصوصی واگذار شود، تصریح کرد: این نوعی از کسب و کار است و باید حق کسب و کار از مردم سلب نشود. یعنی اختیار فعالیت تجاری را به دست تلویزیون خصوصی بدهند که به نفع تلویزیون حکومتی هم هست. به دلیل اینکه هم رقابتی به وجود میآید و هم باعث میشود اوقات فراغت مردم با دیدن تولیدات داخلی پر شود.
مشکل بودجه تلویزیون
افخمیبا اعتقاد بر اینکه باید فکری به حال تلویزیون کرد، اظهار کرد: در حال حاضر در تلویزیون نه تنها مشکل بودجه وجود دارد، بلکه به دلیل مشکلات اقتصادی و فشاری که روی واحدهای تولیدی است، از طرفی باعث میشود که نتوانند تبلیغ هم کنند. باید فکری به حال تلویزیون کرد به گونهای که از درآمدهای تجاری بینیاز باشد. افخمیکه 20 سال پیش فیلمنامهای را با مضمون آزادسازی آبادان پیشنهاد داده است، گفت: فیلمنامهای داشتم درباره آزادسازی آبادان،؛ یعنی شکست حصر آبادان که برای 20 سال پیش است اما تاکنون هیچ کسی جرأت نکرده روی آن سرمایهگذاری کند به جهت اینکه اگر ساخته شود جزو فیلمهای خیلی گران است. بهروز افخمیکه پیش از این در ساخت تلهفیلم تجربههایی داشته است، در پاسخ به این پرسش که آیا ساخت تلهفیلم را ادامه خواهد داد، گفت: اگر فیلمنامه ای گیر بیاورم میسازم، تلهفیلم از آن دسته تولیدات است که اجازه میدهد آدم فیلمهای شخصیتری بسازد. یعنی نوع کوچک بودن فیلم و بودجه معدودی که برایش تعریف میشود باعث میشود که آدم موضوع شخصی و موضوعی که دوست دارد را با استقلال شخصی بسازد. در حال حاضر فیلمنامه ندارم اگر فیلمنامه خوبی داشته باشم میسازم.
برای بچهها فیلم بسازند
این کارگردان همچنین در بخش دیگری از گفتوگوی خود به وضعیت بد سینماها و گرایش کارگردانان به سمت تلویزیون اشاره کرد و ارزیابیاش از این وضعیت را اینگونه توضیح داد: اگر اینگونه باشد بیشتر فیلمسازان اشتباه میکنند، چون الان بهترین فرصت است برای پر کردن سالنهای سینما، سالنها خالی است. حداقل سالنها کیفیت خوبی دارد یعنی صدا و تصویر خوبی دارد و نسبت به دو سال پیش خیلی بهتر شده است. فیلمسازان حداقل میتوانند برای بچههای خود فیلم بسازند. با توجه به اینکه میگوییم فیلمها زیادی سانسور میشوند و فشار زیادی را متحمل میشوند، برای بچهها فیلم بسازند و سالنهای سینما را برای بچهها پر کنند و از این امکانات فنی که تاسیس شده استفاده کنند. چرا نباید مورد توجه قرار بگیرد، من که در فکر این هستم فیلم سینمایی بسازم.
به ساخت صحنههای اکشن علاقهمندم
او در پاسخ به اینکه آیا تمایل دارد برای تلویزیون سریال بسازد یا نه؟ گفت: در حال حاضر سریالم با عنوان عملیات 125 از تلویزیون پخش میشود که قسمتهای آخرش بیشتر ساخت خودم است. سریالهای دیگر هم اگر موضوع جذابی باشد خیلی دوست دارم کار کنم. وقتی که برای تلویزیون کار میکنم دنبال موضوعاتی هستم که اکشن یا حرکت زیاد داشته باشد. اگر یک همچنین موضوعاتی داشته باشم به سراغش میروم به جهت اینکه به ساخت صحنههای اکشن علاقهمندم؛ البته اینکه میگویم به صحنههای اکشن علاقهمندم به این معنی نیست که از اول تا آخر فیلم صحنه اکشن باشد.
افخمیاز آخرین مجموعهاش «عملیات 125 » هم گفت. او در پاسخ به اینکه چه بخشی از اخلاق مداری یا اکشن را در این مجموعه پررنگ کرده است؟ توضیح داد: این مجموعه را از همان فصل اول که ساختم در ارتباط با دوستیهای مردانه بود. در ارتباط با جوانها و پسرهای جوان که آموزش میبینند و آتشنشان میشوند. قسمت آخر که اغلب سکانسها ساخت من است به این موضوع برمیگردد؛ یعنی همان دوستیهای مردانه، آموزش دیدن برای آتشنشان خوب شدن و تجربیاتی که آتشنشانان در موقعیتهای مختلف پیدا میکنند. در این سریال به طور مستقیم به اخلاق فکر نمیکنیم. به آدمها فکر میکنیم و به تجربیاتی که پیدا میکنند.
این کارگردان در عین حال افزود: بالاخره هر کسی که وارد میشود تا آتشنشان شود، فرد بااخلاقی هم است. در مورد آتشنشانان اینگونه نیست که روی اخلاقمداری آنها تاکید کنم چون خود موضوع به گونهای است که درباره آدمهایی است که اهل فداکاری برای مردم هستند. اما اینکه آتشنشان با وجود تجربیاتی که پیدا میکند، چه عکسالعملهایی، حالتها و عواطف انسانی بروز میدهد که در شرایط عادی از افراد بروز نمیکند، موضوعاتی است که داستانها را امکانپذیر کرده است. افخمیدر پاسخ به اینکه علت چه بود که کارگردانهای مختلف «عملیات 125 »را ساختهاند و در پایان هم به عهده شما گذاشته شد؟ توضیح داد: از اول بنا نبود همه را من کارگردانی کنم. همان فصل اول را هم بنا بود منوچهر هادی کار کند و شریکی با آن کار کنیم ولی منوچهر هادی رفت سر فیلم سینمایی و مشغول به کارهای خودش شد. پنج اپیزود از بخش اول را نیز راما قویدل ساخت.
فصل دوم را که آقای آهنج ساخت، آقای آبپرور نیز کار کردند که دچار مشکلات شد به دلیل اینکه به «هوش سیاه» متعهد بود و بالاخره آخرش را هم خودم شروع کردم و ساختم. این کارگردان در پاسخ به اینکه به لحاظ محتوایی آیا همان روش کارگردانان قبلی را ادامه داد یا نه؟ گفت: من برگشتم به همان حالت تاکید روی جنبههای آموزشی، منتهی در یک سطح بالاتر و با آتشنشانهای با تجربهتر. با یک فرم دیگری به موضوعات پرداختم؛ یعنی بیشتر از اینکه به اکشن بپردازیم و اکشن مورد تاکید باشد، به شخصیتها و اشخاص پرداختیم و آنها مورد تاکید هستند.
تلویزیون نزدیک به رادیو است
او در بخش دیگری از گفتوگوی خود با این پرسش ایسنا مواجه شد که در شرایط فعلی تلویزیون، چطور ریسک میکند و برای تلویزیون سریال میسازد؟ گفت: فیلمسازی در تلویزیون نسبت به سینما مثل این است که شما رمان بنویسید. وقتی برای سینما کار میکنید انگار یک داستان کوتاه مینویسید. داستانی که در یک جلسه میشود خواند. در حد 50 و 60 صفحه که در یک ساعت و نیمه میشود آن را خواند؛ بنابراین کار کردن در تلویزیون با سینما خیلی فرق میکند. من فکر میکنم به عنوان رسانه، تلویزیون بین سینما و رادیو قرار دارد. یعنی بیشتر نزدیک به رادیو است تا سینما! او در این زمینه توضیح داد: در حال حاضر آنچه که از یک سریال یا فیلم تلویزیونی در خانه دریافت میشود، صداست. به گونهای که بعضی وقتها تماشاگر در آشپزخانه است و فقط صدا را دارد و از طریق آن کار را دنبال میکند.
رادیو از تلویزیون بهتر است
او با اعتقاد بر اینکه رادیو از تلویزیون بهتر است، گفت: یعنی اگر قرار باشد بگویم کدام دو رسانه از سه رسانه قویتر و جدیترند، به نظر سینما و رادیو هستند. به هر حال رادیو با گوش مردم سر و کار دارد و از جنبهای افراد را درگیر میکند. در سینما هم که گوش و چشم در اختیارفیلمساز قرار میگیرد.
بزرگداشت نوروز جهانی در قلب آمریکا
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در اسفندماه 1388 با تصویب قطعنامهای تحت عنوان « روز بینالمللی نوروز» برای نخستین بار در تاریخ این سازمان ، نوروز ایرانی را به عنوان یک مناسبت بینالمللی به رسمیت شناخت .
در سومین سالگرد تصویب این قطعنامه ، جلسهای به میزبانی جمهوری اسلامی ایران و کشورهای افغانستان، آذربایجان، هند، عراق، قزاقستان، قرقیزستان ،پاکستان ،تاجیکستان ،ترکیه، ترکمنستان و ازبکستان با حضور جمع قابل توجهی از مقامات ارشد سازمان ملل ، دیپلماتهای مقیم سازمان ملل ، نخبگان ،چهرههای دانشگاهی و نمایندگان رسانههای بینالمللی و آمریکایی در محل سازمان ملل متحد برگزار شد .
محمد خزاعی، سفیر و نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران نزد سازمان ملل متحد در نیویورک طی سخنانی در این مراسم فرا رسیدن نوروز و سال جدید را از سوی ملت بزرگ ایران که ریشه چندین هزار ساله در تاریخ و تمدن بشری دارد، تبریک گفت .
سفیر و نماینده دائم کشورمان در تشریح این مناسبت ارزشمند ایرانی - اسلامی تاکید کرد : نوروز به مفهوم تجدید عشق، صلح، همکاری و بخشش میان انسانها می باشد.
وی اضافه کرد: نوروز سمبل وحدت و عامل اتصال میان ملتها به ویژه 12 کشور حوزه نوروز میباشد.
بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل نیز طی سخنانی با ابراز خوشحالی از حضور در این مراسم گفت: نوروز یک مراسم باستانی است که مردم را از فرهنگهای گوناگون دور یکدیگر گرد میآورد و آنها را به یکدیگر نزدیک میسازد.
وی با تشکر از برگزاری مراسم جشن بینالمللی نوروز از سوی کشورهای ترتیب دهنده به ویژه سفیر و نماینده دائم کشورمان افزود: نوروز فرهنگ مشترک مناطق مختلفی از آسیای میانه تا افغانستان، قفقاز و خاورمیانه است و نوروز مراسمی است که ارزشها، انساندوستی و نزدیکی فرهنگی میان اقوام مختلف را گسترش میدهد.
در این جلسه سفرا و نمایندگان دائم کشورهای حوزه نوروز نیز دیدگاههای خود را در خصوص نوروز و ابعاد بینالمللی این روز بیان کردند .
ارتباط محمدعلی کشاورز با یک خودکشی!
تماشا: اردیبهشت سال آینده، محمد علی کشاورز، تئاتر «مستنطق» را روی صحنه خواهد برد. او در این مورد به سینما پرس گفته است: «مستنطق را دورخوانی کرده ایم و احتمالا اردیبهشت سال آینده به صحنه می رود.
چند ماهی است که به فکر اجرای نمایشی با نام »مستنطق« هستم، در صورت مساعد بودن وضعیت جسمی خود این نمایش را اردیبهشت سال آینده در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه می برم.»
او ادامه داد: «لاچین دربندی و فریده صابری بازیگران این نمایش هستند، هنوز تمریناتی جدی برای این نمایش شروع نشده است اما روخوانی نمایش را انجام داده ایم.»
به گفته کشاورز، «مستنطق» نمایشی نیمه کلاسیک است و موضوع آن در مورد دختری است که از روستا به شهر آمده و شهر دچار مشکلاتی می شود که در نهایت به خودکشی او منجر می شود.
حمله هکرها به کیم کارداشیان، بیانسه و...
به گزارش برترین ها، این وبسایت مدارکی را منتشر نموده که به نظر می رسد ارقام مربوط به شماره های تأمین اجتماعی، مبالغ رهن منزل، اطلاعات کارت اعتباری، اطلاعات وام خودرو و صورتحساب های بانکی مهم افراد فوق باشد. معاون رئیس جمهور آمریکا، جو بایدن، دادستان کل، اریک هولدر، و وزیر سابق کشور، هیلاری کلینتون، هم قربانی این حمله بوده اند، ولی گویا اطلاعات مالی زیادی از آنها بدست نیامده است. با آنکه صحت این اطلاعات قطعی نیست، ولی به نظر می رسد که واقعی باشد.
اداره پلیس لوس آنجلس و اف بی آی روی این پرونده کار می کنند، ولی هیچکدام تاکنون جزئیات زیادی در مورد این موضوع فاش نکرده اند. اف بی آی تأیید می کند که از وجود وبسایت موردبحث آگاه است.
اف بی آی توضیح داد که این حقه doxxing نام دارد که به معنای "روند بدست آوردن یا استنتاج اطلاعات درباره یک فرد بر اساس مجموعه محدود اطلاعات اولیه" است و همچنین گفت که قبلاً با چنین مسئله ای مواجه بوده است.
جالب است که علاوه بر ستاره ها و سیاستمداران آمریکا که هدف حمله هکرها قرار گرفتند، خود رئیس پلیس لوس آنجلس، چارلی بک، و رئیس اف بی آی، رابرت مولر، هم قربانی این حمله بودند.
پلیس لوس آنجلس عصر دوشنبه اعلامیه ای صادر کرد مبنی بر اینکه "کارآگاهان اداره پلیس لوس آنجلس در حال تحقیق و تفحص بر روی مسئله فاش شدن اطلاعات شخصی رئیس پلیس چارلی بِک، هستند.
ظاهراً این لزوماً یک رویداد حمله هکری نیست. بلکه داکسینگ است... این نوع حمله قبلاً هم دوبار برای رئیس پلیس اتفاق افتاده بود. ما اجازه نداریم درباره افراد دیگری که در این وبسایت به آنها اشاره شده، حرفی بزنیم. در مورد این قضیه هیچ توضیح یا کنفرانس مطبوعاتی دیگر ارائه نخواهد شد."
اشتون کوچر و خانواده کارداشیان-جنر هم در چند ماه اخیر قربانی این حمله ها بوده اند که البته بعضی از آنها هشدار کاذب بوده است.
یک پسر 12 ساله هم به اشتون کوچر تهمت زده بود. در ماه اکتبر گذشته، او با 911 تماس گرفت و ادعا کرد که در منزل اشتون کوچر، تفنگ و مواد منفجره وجود دارد، که البته این ادعا صحت نداشت. همین پسر برای جاستین بیبر هم دردسر درست کرد که به گزارش TMZ بعد از محکومیت این پسربچه، احتمالاً بیبر شکایت خود را پس می گیرد.
استان هایی که شاید بعدها نامشان را بشنوید
اینها شاید استانهایی باشند که در دولتهای بعدی به رسمیت شناخته شوند:
استان کاشان
کاشان هم به دلیل جاذبههای گردشگری و زمینههای تاریخی، راهبردی، صنعتی، علمی و فرهنگی ای که دارد، درخواست جدایی از اصفهان و مستقل شدن را مطرح کرده است. طرح استان شدن این شهر در دولت نهم کمی جدیتر از بقیه طرحها مطرح شده بود و احمدینژاد در سفری که دو سال قبل به این شهر داشت، از مردم خواست جمعیتشان را بیشتر کنند تا استان شوند.
او گفته بود: «يک ايراد قانوني وجود دارد و آن بحث جمعيت است که البته سه راه وجود دارد. يک راه آن فقط دست شماست و راه ديگر آن دست مجلس است و راه ديگر آن نيز تلفيقي است. همفکري کنيد و يک راه پيدا کنيد... چه چيزي بهتر از اين که به جاي 300 هزار کاشاني انقلابي و مومن، يک ميليون کاشاني نجيب داشته باشيم؟» کاشان در حال حاضر فرمانداری ویژه دارد.
استان خلیج فارس
پیشنهاد تشکیل استان خلیج فارس اما در اردیبهشت ماه 91 در مجلس مطرح شد. ولی اسماعیلی، عضو کمیسیون شوراها و سیاست داخلی مجلس خواسته بود در آﺳﺘﺎﻧﻪ روز ملی خلیج فارس اﺳﺘﺎن ﺗﻮرﯾﺴﺘﯽ ﻓﺮھﻨﮕﯽ ﺧﻠﯿﺞ ﻓﺎرس که در بر گیرنده جزایر استان هرمزگان است تشکیل شود و مرکز آن ابوموسی باشد. اگر چنین اتفاقی بیفتد، جزایر قشم و کیش و بنادر لاوان، لنگه، سیری، جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک از شهرهای این استان خواهند بود.
استان زاگرس
استان زاگرس هم ایده دیگری است که اهالی لرستان آن را مطرح کردهاند تا با مرکزیت بروجرد در شرق لرستان فعلی تشکیل شود. استانی که البته درباره نام آن اتفاق نظر زیادی وجود ندارد و به نامهای بوستان، بروجرد و لرستان شرقی هم از آن نام برده شدهاست.
طرح اولیه تشکیل این استان در سال ۱۳۷۵ و هنگام سفر رئیس جمهور وقت، آیت الله هاشمی رفسنجانی به بروجرد ارائه شد. 4سال بعدنمایندگان بروجرد، ملایر و نهاوند به وزارت کشور نامه ای رسمی نوشتند و خواستار تشکیل استانی جدید با مشارکت این سه شهرستان شدند.
در دومین دوره ریاست جمهوری سید محمد خاتمی باز هم زمزمههای استقلال اداری بروجرد و تشکیل استان زاگرس مطرح شد و در نهایت در سال ۱۳۸۹، بعد از تشکیل استان البرز باز هم این بحث به مجلس آمد و این بار علاءالدین بروجردی و هادی مقدسی نمایندگان بروجرد در مجلس از رئیس جمهور تقاضای تاسیس استان زاگرس را مطرح کردند. درخواستی که البته تا الان مورد بررسی جدی قرار نگرفته است.
استان زاگرس اگر تشکیل شود به احتمال زیاد شامل شهرهای نهاوند، بروجرد، ملایر، دورود، ازنا و الیگودرز خواهد بود.
استان بم
طرح این استان به وزارت کشور داده شده و در صورتی که بم استان شود، نواحی جنوبی و شرقی استان کرمان از آن جدا خواهد شد و استان بم را به مرکزیت شهر بم تشکیل خواهند داد. طرح تبدیل بم به استان را سال گذشته موسی غضنفرابادی، نماینده مردم بم در مجلس شورای اسلامی مطرح کرده و گفته بود: «چنانکه قصدی بر تقسیم استان کرمان وجود داشته باشد شرق استان کرمان با چهار شهرستان بم، ریگان، فهرج، و نرماشیر با توجه به زیر ساختهای موجود و جمعیت زیاد منطقه لازم به عنوان استان مستقل تحت استان بم لحاظ شود در غیر این صورت شاهد تنشهای شدیدی در منطقه خواهیم بود.»
البته به جز این، جنوب نشینان کرمان هم به مستقل شدن چشم دارند و در طرحی که به نام استان کرمان جنوبی ارائه کرده اند، خواستار تشکیل استانی شدهاند که مرکز آن جیرفت است.
استان خوزستان شمالی
ایده این استان را اولین بار نماینده مردم دزفول در مجلس مطرح کرد. سید احمد آوایی گفته بود با توجه به این که دزفول دومین شهر پرجمعیت استان خوزستان است و جمعیت این شهر در کنار ایذه، شوش، شوشتر، مسجد سلیمان، اندیمشک، گتوند و لالی بیش از یک میلیون نفر میشود، میتواند مرکز استان خوزستان شمالی قرار گیرد.
استان سربداران
این نام استانی است که مدتهاست مردم سبزوار درخواست تشکیل آن را دارند. تقریبا از همان زمانی که استان خراسان به سه بخش شمالی، رضوی و جنوبی تقسیم شد و بازاریان سبزوار در اعتراض به طرح تقسیم خراسان مغازه هایشان را تعطیل کردند و به این اتفاق واکنش نشان دادند. با این حال جمعیت کم سبزوار و شهرستانهای اطرافش یکی از بزرگترین دلایل استان نشدن این منطقه بوده است.
استان شاهرود
شاهرودیها هم مدتی است درخواست استان شدن دارند. کاظم جلالی نماینده دوره هشتم و نهم مجلس که طرح این استان را در مجلس هم پیشنهاد داد، معتقد است وسعت زیاد شهرستان شاهرود در مقایسه با استانهایی مثل گیلان، مازندران، تهران، قم و قزوین و همچنین موقعیت آن در اتصال شرق به غرب و شمال به جنوب کشور دلایل خوبی برای شکل گیری استان شاهرود هستند. ضمن این که جمعیت شاهرود از جمعیت شهر سمنان هم بیشتر است.
استان گلشن
اگر طرح شکل گیر استان گلشن مورد تایید قرار گیرد، شهرستانهای طبس از استان یزد، خور و بیابانک از استان اصفهان و بشرویه از استان خراسان جنوبی با یکدیگر یک استان جدید را تشکیل خواهند داد که مرکز آن شهر طبس خواهد بود. این طرح را اولین بار محمد کریم عابدی نماینده مردم طبس، فردوس، سرایان و بشرویه در مجلس مطرح کرد ولی هنوز به طور جدی به آن پرداخته نشده است.
استان مازندران غربی
اگر قرار باشد استان مازندران غربی شکل بگیرد، باید شهرستان رودسر از استان گیلان به همراه شهرستانهای رامسر، تنکابن، عباس آباد، چالوس، نوشهر و نور و رویان از استان مازندران جدا شوند و با مرکزیت تنکابن این استان را تشکیل دهند. زمزمههای شکل گیری استان مازندران غربی اولین بار در همایش توسعه علمی غرب مازندران مطرح شد.
دلیل ایجاد چنین استانی هم فاصله زیاد غرب مازندران تا مرکز استان و عدم رسیدگی مشکلات مردم منطقه در مرکز استان اعلام شده بود. با این حال، مخالفتهای معاونت سیاسی امنیتی استانداری مازندران مانع از به کرسی نشستن حرف نمایندگان این استان در مجلس شده است.
به جز این استان ها، طرح تشکیل استان کردستان شمالی به مرکزیت بوکان، استان لارستان به مرکزیت لار و استان تالش به مرکزیت آستارا هم تا به حال در مجلس مطرح شده که هنوز بررسی جدی روی آنها صورت نگرفته است.
«کلاه قرمزی» با مهناز افشار میآید
خبرگزاری فارس: باوجود تائید و تکذیبهای بسیار درباره ساختن سری جدید «کلاه قرمزی» برای نوروز 92 و مواجه این سریال با مشکلات مالی، سرانجام خبر کلید خوردن این سریال اعلام شد.
تصویربرداری این مجموعه تلویزیونی به کارگردانی ایرج طهماسب و حمید جبلی دقیقا در همان زمان تائید و تکذیبهای پیاپی کلید خورده بود و گروه مشغول تصویربرداری بودند. تا به حال نیز چند قسمت از این مجموعه با حضور ستارگان سینما نظیر مهناز افشار ضبط شده است.
همچنین رضا عطاران از جمله افرادی است که گروه سازنده با او وارد مذاکره شدهاند، اما او هنوز جلوی دوربین نرفته است.
سال گذشته خبر حذف جیگر از این مجموعه به یکی از اخبار داغ تبدیل شد و با واکنشهای بسیاری همراه شد. علی زارعان مدیر گروه کودک و نوجوان شبکه دو این موضوع را تکذیب و عنوان کرد که در سری جدید هم حتما این عروسک حضور خواهد داشت.
از جمله اقدامات دیگر سازندگان مجموعه کلاه قرمزی راهاندازی کلوپ هواداران این عروسک محبوب است تا اخبار این پروژه به طور رسمی از این سایت به علاقهمندان منتقل شود.
عوامل اصلی «کلاه قرمزی» عبارتند از: نویسندگان: حمید جبلی، مدیر هنری: حبیب رضایی، کارگردان تلویزیونی: میثم مولایی، طراح صحنه: مجید میرفخرایی، مدیر صحنه: علی قائم مقامی، طراح لباس: ژاله، صداگذاری: فرامرز ابوالصدق، صدابردار: بابک اخوان، گریم: مهرداد میرکیانی، عطاخانی، مدیر تصویربرداری: فرشید رسولی.
شگفتی همگان از زيبايي مدل ايراني +عکس
پرداد: اين زن که " ياسمين لو بن" نام دارد در حال حاضر 48 ساله است اما زيبايي بيش از اندازه و جواني و شادابي چهره و اندامش باعث شگفتي همگان شده است. او يک دختر 23 ساله دارد که در زمينه مدلينگ فعاليت دارد و اکثرا با هم ديده ميشوند.
ياسمين به قدري زيبا و جوان است که هيچ کس باور نميکند او دختري به اين سن و سال داشته باشد و بيشتر تصور ميشود که اين دو مدل زيبا خواهر باشند.
ياسمين مادر 3 فرزند است و 30 سال است که به حرفه مدلينگ مشغول است. در حال حاضر او در اروپا و بخصوص بريتانيا يک قدم از ديگر مدلهاي معروف پيش است.
در تازه ترين کار او به همراه دختر 23 ساله اش " امبر" براي سالگرد 40 سالگي يک مجله مد معروف به نام "مون سون" تصاويري با لباسهاي سنتي آسيايي در هندوستان ثبت کرده است.
او در اين تصاوير به قدري جوان و زيبا به نظر ميرسد که هيچ بيننده اي تصور نميکند او يک زن 48 ساله باشد. بسياري از مجلات مد او را با مدلهاي جوان و معروفي چون " رزي هانتينگتون" ، " ليلي دونالدسون" و " الساندرو آمبروسيو" مقايسه کرده اند.
تصاویر جدید گلشیفته فراهانی در فرانسه
روزگار نو: گلشیفته فراهانی بازیگر سابق سینمای ایران که تصویر او را در فیلم متعهد و اخلاقی «میم مثل مادر» و «به نام پدر» هنوز به یاد داریم، در تازه ترین فعالیت خود با مجله فرانسوی «استاندارد» همکاری کرده و عکس های جدیدی از وی در این مجله به چاپ رسیده است.
زوج معروف سینمایی از هم جدا شدند؟
آفتاب: برخی منابع خبری ادعا می کنند که این زوج مشهور در طول تابستان برای مدتی از هم جدا شده اند.
این زوج که ۱۲ سال است با هم ازدواج کرده اند در طول چند سال گذشته با مشکلات بسیار زیادی روبرو شدند . بیماری سرطان مایکل ، زندانی شدن پسر مایکل و بیماری افسردگی کاترین از جمله این مشکلات بودند.
برخی منابع خبری ادعا می کنند که مایکل ۶۸ ساله برای مدتی از کاترین ۴۳ ساله و دو فرزند شان جدا شده و در جای دیگری جدا از آنها زندگی کرده است.
یک منبع خبری گفت:« در طول مدتی که مایکل با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کرد ، کاترین بخاطر بیماری افسردگی تحت درمان بود و پسر مایکل با نام کامرون به زندان رفته بود ، ظاهرا" این زوج به این نتیجه رسیده بودند که برای مدتی نمی توانند با هم زندگی کنند.»
« به همین دلیل مایکل برای مدت کوتاهی به یک خانه اجاره ای رفت . مشکل آنها آنقدر حاد بود که ممکن بود حتی به جدایی دائمی و طلاق هم بینجامد.»
« در آن زمان کاترین بخاطر بیماری روانی خود قرص های قوی مصرف می کرد و اگرچه این قرص ها به نوعی به درمان افسردگی او کمک می کردند اما از طرف دیگر باعث بوجود آمدن تغییرات زیادی در رفتار کاترین شده بودند و درواقع این قرص ها در بروز مشکل در روابط این زوج نقش بسیار زیادی ایفا کردند.»
«بناربراین مایکل برای مدتی در یک ملک اجاره ای که صاحب آن یکی از دوستان مالتی میلیونر آنها بود ماند . این ملک بزرگ یک خانه ۹ اتاق خوابه بود و فقط چند مایل با خانه مشترک او و کاترین فاصله داشت.»
« اما کاترین قصد داشت هرطور که ممکن است ازدواجش را حفظ کند زیرا او هنوز هم خیلی مایکل را دوست دارد ، بنا براین این زوج بخاطر فرزندانشان مشکلاتشان را حل کردند و دوباره خانواده را دورهم جمع کردند.»
عناوین روزنامه های امروز
منبع: جار
سینما در سال 91 چگونه تمام می شود؟
تماشا: در روزهای پایانی سال که سینما روزهای آرامی را پشت سر می گذارد و اغلب افراد مشغول رتق و فتق امور شخصی شان در انتهای سال هستند، فرصت خوبی برای سینماگران پیش می آید که با فراغ بال و بدون هیچ هیجانی فیلم بسازند.
خیلی از کارگردانان معمولا از این فرصت استفاده می کنند تا در سکوت و آرامش، کارشان را جمع و جور کنند. برای آن دسته از افرادی که اخبار سینما و تولیدات آن را دنبال می کنند، جالب خواهد بود بدانند که در حال حاضر کدام کارگردانان مشغول ساختن فیلم جدیدشان هستند. به همین خاطر با هم بعضی از پروژه های مهم در دست تولید این روزها را مرور می کنیم.
مهمان بابا
نام فیلم: مهمان داریم
نویسنده و کارگردان: محمدمهدی عسگرپور
تهیه کننده: منوچهر محمدی
بازیگران: پرویز پرستویی، آهو خردمند، بهروز شعیبی، سهیلا گلستانی، معصومه قاسمی پور، مهدی صادقی و محمد صادقی
خلاصه داستان: خبر آمدن یک مهمان، کارهاییکه خیلی وقت است زمین مانده، دلشوره یک پذیرایی و زنگ در که به صدا درمی آید.
توضیحات بیشتر: کسی فکر نمی کرد که مدیرعامل سابق خانه سینما در این بلبشو با حوزه هنری، متهم ردیف اول محدودیت سینما، در سال 91 همکاری کند اما این اتفاق افتاد و عسگرپور فیلمش را در نیمه بهمن ماه یعنی در اوج برگزاری جشنواره فیلم فجر کلید زد.
این فیلم احتمالا باید فیلمنامه جذابی داشته باشد چرا که پرویز پرستویی بالاخره بعد از دو سال پذیرفته در آن بازی کند. او در آخرین گفت و گویش با ماهنامه 24 عنوان کرده بود که مهمترین دلیل کم کاری اش در سال های اخیر نبودن فیلمنامه جذاب است. او گفته بود: «منتظرم یک یدر خونه رو بزنه بگه فیلمنامه خوب می خواستی بیا دیگه چه بهانه ای برای کار نکردن داری؟» لوکیشن اصلی این فیلم خانه ای حوالی خیابان جامی است. در پشت صحنه این فیلم گروهی حرفه ای قرار دارندو از محمد آلادپوش به عنوان مدیر فیلمبرداری گرفته تا مهرداد میرکیانی، طراح گرجیم و ساسان نخعی در مقام صدابردار.
پدر و فرزندان و انتخابات
نام فیلم: آشغال های دوست داشتنی
نویسنده، تهیه کننده و کارگردان: محسن امیریوسفی
بازیگران: شیرین یزدان بخش، حبیب رضایی، شهاب حسینی، صابر ابر، هدیه تهرانی، نگار جواهریان و اکبر عبدی.
خلاصه داستان: درباره خانواده ای است که یک شب فرصت دارند مشکل مادر را حل کنند.
توضیحات بیشتر: داستان این فیلم در سال 88 اتفاق می افتد و گفته می شود می توان آن را یک فیلم سیاسی دانست که بستر آن اتفاقات 88 است. قرار بود عزت الله انتظامی در این فیلم نقش کوتاهی داشته باشد که در نهایت به خاطر کهولت سن انتظامی، اکبر عبدی جایگزین او شد.
همه جور ستاره
نام فیلم: پنج ستاره
کارگردان: مهشید افشارزاده
نویسنده: علی اکبر قاضی نظام
تهیه کننده: امیر سماواتی
بازیگران: شهاب حسینی، همایون ارشادی، بهنوش بختیاری، بهناز جعفری، سحر قریشی و امید روحانی.
خلاصه داستان: این فیلم، داستان دختری است که برای رفتن به دانشگاه دچار مشکلاتی می شود. او در این میان درگیر مسائل عشقی هم می شود و ...
توضیحات بیشتر: این اولین فیلم بلند سینمایی مهشید افشارزاده است. او که در دهه 70 بازیگر پرکاری بود در دهه 80 جز فیلم «عیار 14» در هیچ فیلمی بازی نکرد و مدتی از ایران دور بود. اگر به ترکیب بازیگران این فیلم دقت کنید شما هم مثل ما متعجب می شوید از اینکه افشارزاده با چه معیاری از هر طیف و سلیقه ای یک بازیگر آورده است.
در کنار هم قرار گرفتن شهاب حسینی و سحر قریشی از یک سو و از آن سو بهناز جعفری و بهنوش بختیاری به خودی خود می تواندن یک اتفاق در سینمای ایران محسوب شود! باید دید این اتفاق تبدیل به ویژگی مثبت در این فیلم می شود یا نه. فیلمبرداری این فیلم در تهران و شمال ادامه دارد. تمام صحنه های فیم طی پنجاه جلسه در تهران فیلمبرداری می شود.
فیلمسازی آهسته و پیوسته
نام فیلم: برف
تهیه کننده و کارگردان: مهدی رحمانی
نویسنده: حسین مهکام
بازیگرجان: رویا تیموریان، مینا ساداتی، میلاد کی مرام، آناهیتا افشار، محمدرضا غفاری، افشین هاشمی، رابعه مدنی، شیرین یزدان بخش
خلاصه: شرح حال یک روز خانواده ای شهری است که درگیر مراسم خواستگاری دخترشان هستند.
توضیحات بیشتر: سازندگان این فیلم در سکوت خبری به کار خود ادامه می دهند. این سومین فیلم بلند سینمایی مهدی رحمانی است. فیلم قبلی این کارگردان جوان «پنهان» بود که نتوانست در گیشه موفق عمل کند اما به اذعان برخی از کارشناسان فیلم استانداردی بود. اولین نمایش فیلم «برف» قرار است در جشنواره سی و دوم فجر باشد. قرار بود هدایت هاشمی هم در این فیلم حضور داشته باشد که گویا نتوانسته و افشین هاشمی در آخرین لحظات جایگزین او شده است.
لاله هنوز ندمیده!
نام فیلم: لاله
نویسنده و کارگردان: اسدالله نیک نژاد
بازیگران: نیکی کریمی، همایون ارشادی
خلاصه داستان: «لاله»، زندگی لاله صدیق قهرمان اتومبیلرانی ایران را به تصویر می کشد.
توضیحات بیشتر: تولید این فیلم شروع شده است چرا که گروه تولید مشغول تهیه مستندهایی از مسابقات «رالی» هستند. قطعا حاشیه های تمام نشدنی این فیلم را کم و بیش دنبال کرده اید. بیشترین حواشی برای این فیلم مربوط به حضور اسدالله (اسی) نیک نژاد به عنوان نویسنده و کارگردان به وجود آمد و کماکان ادامه دارد. بودجه 8 میلیاردی این پروژه هم چندین هفته نقل محافل خبری بود. فیلمنامه «لاله» چندین بار توسط ارشاد رد شد تا در نهایت به موافقت اصولی دست یافت. کشمکش های اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس و سازندگان این فیلم هم مدتی خبرساز شد.
شائبه حضور برخی از بازیگران، نقل محافل سینمایی بود و البته توسط آن بازیگران به سرعت تکذیب می شد. یکی از آن بازیگران که حضورش را در این فیلم تکذیب کرد نیکی کریمی بود که گویا در نهایت با این گروه به توافق رسیده و قرار است جلوی دوربین اسی نیک نژاد برود. گفته می شد که قرار است دارین حمسه، نقش لاله را بازی کند که این اتفاق هم نیفتاد و گمانه هایی برای پیوستن بهاره کیان افشار و ایفای نقش لاله شنیده شد که در نهایت منتفی شد. این فیلم به زبان انگلیسی ساخته خواهد شد و شرط اصلی برای حضور بازیگران تسلط آنها به زبان انگلیسی است. حضور علیرضا زرین دست به عنوان فیلمبردار در این فیلم قطعی شده است.
بعیده که جور دربیاد!
نام فیلم: اصلا جور درنمیاد
کارگردان: مهیار عبدالملکی
تهیه کننده: ابوالفضل افشاری
نویسنده: زهرا پیرهادی
بازیگران: کامبیز دیرباز، ملیکا شریفی نیا، مهدی ماهانی، شهین تسلیمی، هانیه غلامی، هما خاکپاش و علی برقی
خلاصه داستان: سوگند برای اینکه بتواند تحصیلات خود را در خارج از کشور ادامه دهد باید بنا به درخواست پدرش ازدواج کند. در چنین شرایطی یک خواستگار فرنگی برایش پیدا می شود و ...
توضیحات بیشتر: به نظر نمی آید این فیلم نیازمند توضیحات بیشتری باشد، تنها باید به این موضوع اشاره کرد که لوکیشن اصلی این فیلم در منطقه شهران تهران است.
با همدیگه بریم شمال
نام فیلم: متل قو
نویسنده: علیرضا معتمدی
کارگردان: مسعود نوابی
تهیه کننده: بیژن امکانیان
بازیگران: دانیال عبای، تینا آخوندتبار، مجید حاجی زاده، سولماز حصاری، جواد یحیوی، کیانوش گرامی، میرطاهر مظلومی و ...
خلاصه داستان: همه فکر می کنند امید و سایه برای هم آفریده شده اند اما تنها نقطه مشترک آنها تنفر از ازدواج و مسئولیت بچه دار شدن است ...
توضیحات بیشتر: آخرین فیلم نوابی «کلاهی برای باران» یکی از فیلم های پرفروش زمان خودش بود. نوابی را البته بیشتر با سریال هایش می شناسند. سریال هایی مانند «دردسر والدین»، «گمشده» و «آهوی ماه نهم». «متل قو» بیشتر در تهران، سلمانشهر، نمک آبرود، چالوس و نوشهر جلوی دوربین رفته است و تهیه کنندگی این فیلم سینمایی را بیژن امکانیان، ستاره دهه شصت سینمای ایران برعهده دارد.
آنهایی که در فکر تولید هستند
اما شاید بد نباشد بدانید که فیلمسازان مهمی هم به فکر ساخته بعدی شان هستند و در حال حاضر به شکلی مشغول پشت سر گذاشتن پیش تولید فیلم جدیدشان هستند. یکی از مهمترین این کارگردان ها عبدالرضا کاهلی است که در کشور فرانسه می خواهد فیلم جدیدش را بسازد، فیلمی که هنوز هیچ اطلاعاتی از آن درز نکرده و ما هم مثل شما منتظر جزئیات آن هستیم.
دیگر فیلمساز مهم سینمای ایران یعنی فریدون جیرانی هم می خواهد فیلم «زندگی دوگانه فیروز» را تولید کند.
کنایه 20:30 به امین حیایی
یکی رسول خادم به خاطر اینکه باوجود تمام زحماتی که کشیده بود نپرید روی سکوی قهرمانی کشتی تا جلوی دوربین ها با مدال و کاپ قهرمانی عکس یادگاری بیاندازد.آن هم در روزی که ترافیک برخی مسوولان باعث شده بود اهل فیلا هم جایی نداشته باشند.
نجف زاده اما در مصاحبه با امین حیایی به او بخاطر اینکه در مصاحبه اش تلویحا گفته بود:" می خواهد جهانی را مدیریت کند "،طعنه زد .کامران گفت تو چرا دیگه اینطوری شدی؟تو چرا میخواهی مدیریت جهانی کنی؟
نجف زاده درادامه بخشی دیگر از گفتگوی امین حیایی با واحد مرکزی خبر را پخش کرد که در آن گفت:"نه ماه معطل شدیم تا این یک شکم بزاید".
نجف زاده نریشن خواند:تو تغییر کردی پسر!تغییر.
اشاره نجف زاده به غیر علنی بودن دادگاه کهریزک و دیر برپا شدنش، آیتم دیگر صرفا جهت اطلاع بود.البته نجف زاده این را هم گفت که امیدوار است از این پس،ان شا الله،هر کسی در هر سمتی خطا کند پاسخگو باشد.
صرفا جهت اطلاع به قیمت خودرو هم پرداخت.خبرنگار گفت :"پشت پرده قیمت ماشینا واقعا ماجرای کی بود کی بود من نبودم شده .تا اونجایی که ما یادمونه دولت 8 بهمن مجوز داد قیمت خودروها با ارز مبادله ای حساب بشه یا ساده تر بگیم گرون بشه. وزیر صنعت و معدن و تجارت هم استقبال کرد اما حالا همه شاکیند هم دولت هم وزیر.البته همین هم خوبه که شاکیند ولی نمی دونم اینجور موقعها ما صرفنی ها چرا یاد ماجرای پرتقال فروش می افتیم!"
انتقاد شدید صرفا جهت اطلاع این هفته اما به کوچک زاده و برخی نمایندگانی بود که می خواستند برای رسانه ها در مجلس محدودیت ایجاد کنند.نجف زاده از زبان برخی نمایندگان موافق این طرح بخش هایی را منتشر کرد که آنها تاکید می کردند چون عکاسان و اهالی رسانه خمیازه و خواب نماینده ها را رصد می کنند باید محدود شوند!توهین کوچک زاده هم با این پاسخ نجف زاده روبرو شد که خوب است عقلای مجلس نگذاشتند طرحتان اجرا شود. ولی کلا خوبید شما؟!
در آیتم بعدی مجری این هفته صرفا جهت اطلاع مصاحبه خبرنگار واحد واحد مرکزی خبر فتحعلیزاده را که بقول نجف زاده دارای "دکترای شناسایی اراذل و اوباش زحمت کش!" است پخش کرد که همه متهمان به خبرنگار می گفتند اشتباهی بازداشت شده اند.صرفنی ها بخشی جالب از دفاعیات مهران مدیری در سریال مرد هزار چهره را بلافاصله بعد از این مصاحبه ها پخش کردند که می گفت:من از اولش هم اشتباهی بودم.
نجف زاده در ادامه تصاویری همراه با موسیقی طنزی پخش کرد درباره مسابقات فنی مهندسی پرواز، که در آن تعدادی، موشک کاغذی درست کرده اند و آن را به درون یک جعبه کاغذی پرتاب می کنند.این یعنی واقعا مهندسی پرواز!
اما انتقاد نجف زاده از"استاد"! بهمنی بخاطر اینکه هربار صحبت می کند قیمت ها بالاتر می رود هم قابل تامل بود.خبرنگار واحد مرکزی خبر به رییس بانک مرکزی قول داد اگر روزه سکوت بگیرد و بفهمد که بازار به سخنرانی های ایشان آلرژی دارد یک مدال بلورین به او هدیه می دهد.
نجف زاده گفت طرح پیش فروش سکه شما بجای پایین آوردن قیمت سکه موجب بالا رفتنش شد و اینها عجیب و غریب است و رو به دوربین با چشمک و لبخند کنایه آمیزی گفت:راستی چه خبر از پسته های سی هزار تومنی؟خریدید دیگه حتما شب عید!".
تشکر دوم خبرنگار واحد مرکزی خبر هم از یک راننده شهرکردی بود که در این روزهایی که هوای قیمت ها به قول اخوان خدابیامرز،بس ناجوانردانه سرد است ، 50 میلیون پول نقد و مدارک را به صاحبش برگرداند.
بخش آخر صرفا اما تصاویری ازرقص حاجی فیروزها در خیابان داشت و البته نوستالژی انواع کوپن های دهه شصت را نشان داد و شعر موسیقی پایانی اش هم این بود:"گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را...تا زودتر از واقعه گویم گله ها را!گله هارا!گله ها را!".
به یاد هنرمندان درگذشته در سال 1391...
خبرگزاری ایلنا: سال ۹۱ برای اهالی فرهنگ و هنری سال چندان خوبی نبود. از ابتدای سال ۹۱ تا امروز87 چهرهی فرهنگی، هنری و ادبی روی در نقاب خاک کشیدهاند و در این میان سهم سینما و تاتر از همه بیشتر بوده است.
در این میان درگذشتگان نبود افرادی همچون حمید سمندریان، همایون خرم، ایرج قادری، جلال ذوالفنون، شاپور قریب، علی کسمایی، فهیمه راستکار، جاهد جهانشاهی، فریده لاشایی و مسعود بهنام... برای علاقمندان جامعه هنر دردناکتر بود.
در سال 1391، 31 هنرمند سینما و تئاتر، ۱۶ هنرمند عرصه موسیقی، ۱۸ هنرمند عرصه هنرها تجسمی، ۶ نویسنده حوزه ادبیات و ۷ منتقد و پژوهشگر هنر درگذشتهاند.
اسامی هنرمندانی که در طی سال ۹۱ در گذشتهاند باتوجه به رشتههای هنری به شرح ذیل است:
هنرمندان درگذشته عرصه سینما و تئاتر(بازیگر، مدیرتولید، دوبلور، کارگردان) 31 نفر
اردشیر ایراننژاد(مدیرتولید)، امیر بدر طالعی(بازیگر)، امیر هوشنگ قطعه(دوبلور)، ایرج قادری(کارگردان)، ایرن زازیانس(بازیگر)، ایلوش خوشابه(بازیگر)، بهروز مسروری(بازیگر)، پروین دخت یزدانیان(بازیگر)، حمید سمندریان(کارگردان)، رضا حاجیان(بازیگر و بدلکار)، رضا مشایخی(تعزیه خوان)،ستار داداشپور(بازیگر)،شاپور قریب(کارگردان)، عبدالله بوتیمار(بازیگر)،علی کسمایی(دوبلور)،علی نجفی(متصدی لابراتوار)، فاطمه طاهری(بازیگر)، فهیمه راستکار(بازیگر و دوبلور)، قاسم اصغری(طراح و مجری صحنه)، مجید میرزاییان(بازیگر)، محمدحسن نوروزی(مدیر تدارکات)، مسعود بهنام(صدابردار)، مسعود فقیه(هنرمند تئاتر)، منوچهر اخضرپور(بازیگر و بدلکار)، مهدی کیخایی(بازیگر تئاتر)، میرمحمد تجدد(بازیگر)، نادیا دلدارگلچین(بازیگر)، نعمت اسعدالهی(بازیگر)، هدیش بیگدلی شاملو(هنرمند جلوههای ویژه سینما)، حمید حمزه ابیازنی(بازیگر و کارگردان) و محمد باباوند(بازیگر تئاتر).
هنرمندان درگذشته عرصه موسیقی (آهنگساز، خواننده، نوازنده، رهبر ارکستر) ۱۶ نفر
اکبر لقا(خواننده)، امیرحسین ملک(نوازنده ویولون)، بهرام سارنگ(خواننده)، حسن کسایی(نوازنده نی)، حسین سمندی(دوتانواز)، سراجدین باشقره(موسیقی ترکمن)، عبدالله سرور احمدی(دوتار نواز)، فرج اله امینی(دوتارنواز)، فریدون پوررضا(خواننده گیلکی)، قاسم جبلی(خواننده)، محمد بیگلریپور(آهنگ ساز)، محمدرضا روح بخش(نوازنده تئاتر)، محمدرضا گرگینزاده(آهنگ ساز)، محمدعلی شرفایی(خواننده و نوازنده)، ملاغلامحسین افکاری(موسیقی محلی قوچان) و همایون خرم(آهنگ ساز).
هنرمندان درگذشته عرصه هنرهای تجسمی(خوشنویس، نقاش) ۱۸ نفر
اباصلت صادقی(خوشنویس)، بهمن یوسفیان(عکاس)، بیژن نعمتی شریف(نقاش و مجسمه ساز)، جمالالدین خرمینژاد(نقاش)، جهانبخش صادقی(نقاش)، شهریار سرمست(گرافیست)، فخری گلستان(سفالگر)، فریده لاشایی(نقاش)، کامران شاهین فر(معمار)، محمد فراهانی(نقاش)، محمدفواد نجفزاده خویی(عکاس)، محمود جوادیپور(نقاش)، منصوره حسینی(نقاش)، مهتاب نوروزی(سوزن دوز)، هوشنگ زرافشان(عکاس)، هوشنگ صانعی(معمار)، بهروز احمدی(معمار) و ادیک نیازی(نقاش).
نویسندگان، شعرا و ادبای درگذشته ۶ نفر
اصغر الهی(نویسنده)، اصغر حاج حیدری(شاعر)، حسن احمدی گیوی(نویسنده و ادیب)، خلیل عمرانی(شاعر)، سیدامیر محمود انوار(ادیب و نویسنده)، محمود گلاب درهای(نویسنده)،
منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران درگذشته ۷ نفر
ایرج زهری(منتقد تئاتر)، پرتو اشراق(مترجم و پژوهشگر موسیقی)، جاهد جهانشاهی(منتقد تئاتر)، جمشید صداقت کیش(پژوهشگر هنر)، قمر آریان(پژوهشگر هنر)، مرتضی ثاقب فر(پژوهشگر) و نوشین دخت نفیسی(پژوهشگر هنر).
عکسی از لحظه برگزیده اسکار 2013
تامل کنیم و ببینیم آن چیزی را که هست، آن چه را که میماند و آن چه را که وقعا اهمیت دارد. پس در روزگاری که به قول یک علاقه مند به سینما در فضای مجازی، ما علیه آنها فیلم میسازیم و آنها علیه ما، و هر دو طرف به فیلمهایمان جایزه میدهیم، در چنین روزگاری، لحظه های درخشان هم، نور بیشتری به سوی دیده های باز می تاباند.
و صحنهی برگزیده از مراسم اسکار، لحظهای است که سازندهی شاهکار مومنانهی "زندگی پای"، یعنی آنگ لی، از به قول خودش "خدای سینما" تشکر میکند. زندگی پای را ببینید.
هر ماه 7 هنرمند نقاب در خاک کشیدند
خبرگزاری ایلنا: سال ۹۱ برای اهالی فرهنگ و هنری سال چندان خوبی نبود. از ابتدای سال ۹۱ تا امروز87 چهرهی فرهنگی، هنری و ادبی روی در نقاب خاک کشیدهاند و در این میان سهم سینما و تاتر از همه بیشتر بوده است.
در این میان درگذشتگان نبود افرادی همچون حمید سمندریان، همایون خرم، ایرج قادری، جلال ذوالفنون، شاپور قریب، علی کسمایی، فهیمه راستکار، جاهد جهانشاهی، فریده لاشایی و مسعود بهنام... برای علاقمندان جامعه هنر دردناکتر بود.
در سال 1391، 31 هنرمند سینما و تئاتر، ۱۶ هنرمند عرصه موسیقی، ۱۸ هنرمند عرصه هنرها تجسمی، ۶ نویسنده حوزه ادبیات و ۷ منتقد و پژوهشگر هنر درگذشتهاند.
اسامی هنرمندانی که در طی سال ۹۱ در گذشتهاند باتوجه به رشتههای هنری به شرح ذیل است:
هنرمندان درگذشته عرصه سینما و تئاتر(بازیگر، مدیرتولید، دوبلور، کارگردان) 31 نفر
اردشیر ایراننژاد(مدیرتولید)، امیر بدر طالعی(بازیگر)، امیر هوشنگ قطعه(دوبلور)، ایرج قادری(کارگردان)، ایرن زازیانس(بازیگر)، ایلوش خوشابه(بازیگر)، بهروز مسروری(بازیگر)، پروین دخت یزدانیان(بازیگر)، حمید سمندریان(کارگردان)، رضا حاجیان(بازیگر و بدلکار)، رضا مشایخی(تعزیه خوان)،ستار داداشپور(بازیگر)،شاپور قریب(کارگردان)، عبدالله بوتیمار(بازیگر)،علی کسمایی(دوبلور)،علی نجفی(متصدی لابراتوار)، فاطمه طاهری(بازیگر)، فهیمه راستکار(بازیگر و دوبلور)، قاسم اصغری(طراح و مجری صحنه)، مجید میرزاییان(بازیگر)، محمدحسن نوروزی(مدیر تدارکات)، مسعود بهنام(صدابردار)، مسعود فقیه(هنرمند تئاتر)، منوچهر اخضرپور(بازیگر و بدلکار)، مهدی کیخایی(بازیگر تئاتر)، میرمحمد تجدد(بازیگر)، نادیا دلدارگلچین(بازیگر)، نعمت اسعدالهی(بازیگر)، هدیش بیگدلی شاملو(هنرمند جلوههای ویژه سینما)، حمید حمزه ابیازنی(بازیگر و کارگردان) و محمد باباوند(بازیگر تئاتر).
هنرمندان درگذشته عرصه موسیقی (آهنگساز، خواننده، نوازنده، رهبر ارکستر) ۱۶ نفر
اکبر لقا(خواننده)، امیرحسین ملک(نوازنده ویولون)، بهرام سارنگ(خواننده)، حسن کسایی(نوازنده نی)، حسین سمندی(دوتانواز)، سراجدین باشقره(موسیقی ترکمن)، عبدالله سرور احمدی(دوتار نواز)، فرج اله امینی(دوتارنواز)، فریدون پوررضا(خواننده گیلکی)، قاسم جبلی(خواننده)، محمد بیگلریپور(آهنگ ساز)، محمدرضا روح بخش(نوازنده تئاتر)، محمدرضا گرگینزاده(آهنگ ساز)، محمدعلی شرفایی(خواننده و نوازنده)، ملاغلامحسین افکاری(موسیقی محلی قوچان) و همایون خرم(آهنگ ساز).
هنرمندان درگذشته عرصه هنرهای تجسمی(خوشنویس، نقاش) ۱۸ نفر
اباصلت صادقی(خوشنویس)، بهمن یوسفیان(عکاس)، بیژن نعمتی شریف(نقاش و مجسمه ساز)، جمالالدین خرمینژاد(نقاش)، جهانبخش صادقی(نقاش)، شهریار سرمست(گرافیست)، فخری گلستان(سفالگر)، فریده لاشایی(نقاش)، کامران شاهین فر(معمار)، محمد فراهانی(نقاش)، محمدفواد نجفزاده خویی(عکاس)، محمود جوادیپور(نقاش)، منصوره حسینی(نقاش)، مهتاب نوروزی(سوزن دوز)، هوشنگ زرافشان(عکاس)، هوشنگ صانعی(معمار)، بهروز احمدی(معمار) و ادیک نیازی(نقاش).
نویسندگان، شعرا و ادبای درگذشته ۶ نفر
اصغر الهی(نویسنده)، اصغر حاج حیدری(شاعر)، حسن احمدی گیوی(نویسنده و ادیب)، خلیل عمرانی(شاعر)، سیدامیر محمود انوار(ادیب و نویسنده)، محمود گلاب درهای(نویسنده)،
منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران درگذشته ۷ نفر
ایرج زهری(منتقد تئاتر)، پرتو اشراق(مترجم و پژوهشگر موسیقی)، جاهد جهانشاهی(منتقد تئاتر)، جمشید صداقت کیش(پژوهشگر هنر)، قمر آریان(پژوهشگر هنر)، مرتضی ثاقب فر(پژوهشگر) و نوشین دخت نفیسی(پژوهشگر هنر).
مهران مدیری هم «قلب یخی» را احیا نکرد!
مجله مهر: توقف تولید و توزیع مجموعه «قلب یخی» در شبکه نمایش خانگی باردیگر ثابت کرد تجربه سریالسازی برای توزیع در شبکه ویدئویی کشور تجربه شکست خورده و غیرقابل ترمیم است.
«قلب یخی دوباره جان میگیرد» این تیتر یکی از سایتهای غیررسمی مرتبط با مجموعه «قلب یخی» است که در تازهترین پست خود در تاریخ 3 اسفندماه خبر از آغاز توزیع سری نهم از فصل سوم این سریال در آینده نزدیک میدهد. خبری که البته علی اسدزاده در مقام پخش کننده این سریال در گفتوگو با خبرگزاری مهر اعلام کرده بود و طبیعتاً باید منتظر تحقق آن میبودیم.
یک هفته از آن تاریخ گذشته است و هنوز خبری از سری نهم این سریال نیست. توزیع مجموعه بهطور کامل متوقف شدهاست و اخبار غیررسمی هم کمتر نشانی از امیدواری برای از سرگیری توزیع آن درآینده نزدیک دارد.
عدم استقبال مخاطبان از این سریال که در دور جدید تولید و توزیع ترکیبی کمنظیر از ستارههای سینما را گردهم آورده بود و به تبع افت فروش شدید این مجموعه احتمالاً فشار اقتصادی غیرقابل توجیهی را متوجه تولیدکنندگان کرده و به همین دلیل ناگزیر از توقف تولید شدهاند.
داستان از کجا آغاز شد؟
همه چیز از زمانی آغاز شد که تب استقبال از سریالهای خارجی همچون "لاست" و "فرار از زندان" در میان مخاطبان ایرانی فراگیر شد و این تولیدات در شبکه غیررسمی توزیع محصولات فرهنگی گردش مالی حیرتانگیزی را به نام خودثبت کردند. همین اقبال هم جمعی از اهالی سینما و تلویزیون را به فکر انداخت که چرا از این ظرفیت خودمان بهرهمند نشویم؟
این بود که طرح تولید و توزیع سریال در شبکه نمایش خانگی مطرح شد و برای این کار هم محمد حسین لطیفی و مهران مدیری پیش قدم شدند. حکایت مهران مدیری و مجموعه "قهوه تلخ" که امروز به حکایت بارها خوانده تبدیل شدهاست. حکایت لطیفی و مجموعه "قلب یخی" اما اندکی متفاوت است.
اثر ماندگاری که ماندگار نشد!
«اثری ماندگار از محمدسین لطیفی» این جملهای بود که از همان نخستین قسمت توزیع شده از مجموعه «قلب یخی» روی بستههای آن خودنمایی میکرد و نشان میداد لطیفی تا چه اندازه بر روی کیفیت اثر خود وسواس بهخرج داده و به حاصل آن ایمان دارد.
از مهمترین ویژگیهای قسمتهای ابتدای مجموعه هم عبور موکد از خطوط قرمز مرسوم در تولیدات تلویزیونی بهویژه در زمینه پوشش و آرایش بازیگران خانم و نیز خشونت و وحشت در برخی صحنهها بود. خروجی این ترکیب تازه داستانی بود با محوریت فراماسونری که طبیعتاً باعث شد محتوای سریال هم برای مخاطبان کشش و جذابیتی دوچندان پیدا کند.
همه چیز بهخوبی پیش میرفت تا اینکه در میانه تولید سری دوم مجموعه به ناگاه خبر رسید تهیهکننده کار بهواسطه توزیع و کپی غیرمجاز سریال در شهرستانها و نیز قرار دادن لینک دانلود آن بر روی برخی سایتها غیرمجاز ورشکست شدهاست و امکان ادامه کار وجود ندارد.
همزمان خبرهایی از اختلاف بهوجود آمده میان تهیهکننده با نویسنده، کارگردان و نیز بازیگران در رسانهها منتشر شد تا تردیدی باقی نماند که مجموعه اگر هم در فصل دوم به پایان برسد امیدی به تولید فصل سوم آن نیست.
تصور کنید داستانی چنین حساس درباره نفوذ گروههای ماسونی در ایران و نیز اقدامات عجیب و محیرالعقول این گروه در کشور به ناگاه در میانه راه نیمه تمام رها شود؛ فکر میکنید در صورت چشمپوشی از ضررهای مالی تحمیل شده به مخاطبان پیگیری که حال با داستانی نیمه تمام مواجه هستند میتوان چشم بر ضررهای فکری و اعتقادی ناشی از داستان به سرانجام نرسیده فیلم پوشاند!؟
جالب اینکه در این مرحله نقل قولهایی هم از نویسنده فیلمنامه اولیه منتشر شد که تعطیلی پروژه را تبدیل به معما کرد. حامد عنقا به عنوان طراح و نویسنده این مجموعه مدعی شد که ممیزی ارشاد و برخی ممانعتها در مسیر ادامه داستان مجموعه که بر پایه افشاگری علیه گروههای ماسونی بود، بیتأثیر نبودهاست. این اظهارات در تعطیلات نوروز 91 رسانهای شد، با واکنشی از سوی مسئولان ارشاد مواجه نشد و بعدها هم فراموش شد!
ادامه سریال با نویسنده، کارگردان و بازیگران تازه!
پس از توقف تولید مجموعه در پایان فصل دوم خبری از ادامه تولید نبود تا اینکه خبر رسید فصل سوم با کارگردان جدید، بازیگران متفاوت، نویسنده جدید و داستانی نو کلید خواهد خورد! برخی اخبار حتی حکایت از احتمال تغییر نام مجموعه هم داشت اما این اتفاق نیافتاد و فصل سوم با کارگردانی سامان مقدم و با حضور ترکیبی کمنظیر از بازیگران سرشناس از هدیه تهرانی و مهران مدیری گرفته تا رضا کیانیان، هانیه توسلی و رضا عطاران کلید خورد.
تهیهکننده "قلب یخی" برای فصل سوم حساب ویژهای روی سوپراستارها باز کرده بود!
همانطور که انتظار میرفت این تغییر فاز نزدیک به 180 درجهای در یک مجموعه با داستانی معین قطعاً نمیتوانست مورد استقبال واقع شود و همین هم شد؛ توزیع فصل سوم از «قلب یخی» با فضایی کاملاً متفاوت با دو فصل اول تا مجموعه هشتم ادامه پیدا کرد اما بهناگاه متوقف شد. امروز نزدیک به 3 هفته از موعد مقرر برای توزیع مجموعه نهم میگذرد و هنوز خبری از آن نیست.
ضرر 50 میلیاردی برای سینما!
برخی شنیدهها حکایت از افت تیراژ این مجموعه از یک میلیون پانصد هزار نسخه در فصل نخست به زیر 100 هزار نسخه حکایت دارد و همین بهترین گواه برای شکست کامل اقتصادی این مجموعه است. شکستی که پیشتر مجموعه «قهوه تلخ» و «ساخت ایران» هم با آن مواجه شده بودند.
این شرایط در کنار برخی گمانهزنیها درباره عدم اقبال مجموعه تازه مهران مدیری (ویلای من) در زمینه جذب مخاطب نشاندهنده صحت برخی تحلیلها درباره ناکامی صددرصدی روژه سریالسازی در شبکه نمایش خانگی است.
تحلیلی که همین چند روز قبل محمدرضا عباسیان مدیرعامل وسسه رسانههای تصویری هم برآن مهر تأیید زد و رسماً اعلام کرد: «سه سریال شبکه خانگی 50 میلیارد تومان به سینمای ما ضرر زد. تولید سریال برای شبکه نمایش خانگی یک آسیب، آفت و خیانت بود.»
کلاه قرمزی به جای تلویزیون در رادیو
خبرگزاری ایسنا: فيلم سينمايي «کلاه قرمزي و بچه ننه» براي نوروز 92 نمايش راديويي ميشود.
فرشاد آذرنيا، سردبير برنامه «راديو فيلم» گفت: سريال «سلطان و شبان» و 20 فيلم سينمايي را براي نوروز 92 نمايش راديويي خواهيم کرد. وي افزود: «خوابم مياد»، «خواب زمستاني»، «شب يلدا»، «خاموشي دريا»، «محيا» و «کلاه قرمزي و بچه ننه» از جمله فيلمهاي سينمايي است که براي ايام عيد آماده ميکنيم.
اين سردبير راديو ادامه داد: اين نمايشها از 25 اسفند ماه تا 15 فروردين از شبکه راديو نمايش پخش خواهند شد. آذرنيا در پايان خاطرنشان کرد: طي روزهاي اخير قسمتهايي از سريال «کلاه پهلوي» و فيلمهاي سينمايي نوروز را ضبط کرديم.
لیلا حاتمی یا هدیه تهرانی در فیلم کیمیایی
به این دلیل که هم داستان و هم پروداکشنی که برای این فیلم در نظر گرفته شده بود، نیازمند بودجه ای عظیم و میلیاردی بود که یک کارگردان مستقل بدون حمایت دولتی از پس آن برنمی آمد، حتی اگر آن کارگردان مسعود کیمیایی باشد.
کیمیایی بعد از آنکه از پیدا کردن اسپانسرهای عظیم با حمایت قدرتمند مالی شان ناامید شد، عطای «خائن کشی» را به لقایش بخشید. البته برخی می گویند که کیمیایی علاقه فراوانی به ساختن «دست تنها» داشت و به دلیل عدم دریافت پروانه ساخت، کشش زیادی هم به تولید «خائن کشی» یا حتی «تبعید سایه ها» پیدا نکرد.
اما روز گذشته «بانی فیلم» خبر درگوشی منصرف شدن کیمیایی از ساخت «خائن کشی» را رسمی کرد و در خبرش آورد: «مسعود کیمیایی به دلیل فراهم نشدن سرمایه ناچار شد قید ساخت فیلم «خائن کشی» را بزند.»
اما «تماشا» خبر دارد که آقای کارگردان این روزها خلوت کرده و تنها دغدغه اش به سرانجام رساندن فیلمنامه فیلم جدیدش است که با همراهی گروه دوستانش یعنی تینا پاکروان و عبدالرضا منجزی می خواهد در سال 92 آن را کلید بزند.
فیلمنامه این فیلم را منجزی نوشته که پیش از این هم طرح ابتدایی «سونامی» را نوشته بود اما هنوز نامی برای آن در نظر گرفته نشده و قطعا مطابق معمول کیمیایی آن را بازنویسی نهایی خواهد کرد. داستان در تهران امروز رخ میدهد.
آنطورکه از خبرهای درگوشی دستگیرمان شد گویا داستان این فیلم در یک شب تا صبح اتفاق می افتد و قرار است از آن نوآرهای کلاسیک باشد که کیمیایی همیشه علاقه مند به ساخت آن بوده است.
نکته جذاب فیلمنامه این است که قهرمان فیلم یک زن جوان خواهد بود. گویا مسعودخان کیمیایی برای آن قهرمان زن، این روزها گزینه های زیادی در ذهن دارد. بنا بر اطلاعاتی که به دست آورده ایم از میلان لیلا حاتمی و هدیه تهرانی قرار است یکی برای این نقش انتخاب شود.
پیش از این گفته می شد قرار است پولاد کیمیایی در فیلم جدید دستیار پدرش باشد و حالا باید دید با منتفی شدن ساخت «خائن کشی» آیا پولاد در فیلم جدید هم پدر را همراهی می کند یا نه.
در روزهای آینده اخبار داغ تری از این پروژه منتشر خواهد شدو قطعا بعد از طی شدن قدم بعدی که دریافت پروانه ساخت است، باید منتظر خبرهای جدیدتری از فیلم تازه کارگردان با ابهت سینمای ایران ماند.
200 میلیارد دلار، قیمت اجاره اهرام ثلاثه مصر!
خبرگزاری فارس: برخی منابع رسانهای مصر از پیشنهاد قطر به قاهره برای اجاره کردن آثار باستانی مصر در مقابل پرداخت ۲۰۰میلیارد دلار خبر دادند.
برخی منابع آگاه در وزارت آثار مصر گفتند که بعضی از کشورهای حوزه خلیج فارس به این وزارتخانه پیشنهاد اجاره کردن برخی مناطق باستانی در مصر به مدت 3 تا 5 سال در مقابل پرداخت 200 میلیارد دلار را ارائه کردهاند.
به گفته این منابع در صورت اجاره مناطق باستانی از سوی هر کشوری طبق قرارداد 3 تا 5 ساله، سود حاصله از این مناطق عاید آن کشور خواهد شد و شورای عالی آثار باستانی مصر نیز در نشست اخیر خود که در هفته گذشته برگزار شد، این موضوع را بررسی کرد.
در همین رابطه «محمد البیلی» رئیس بخش آثار باستانی مصر در وزارت آثار باستانی این کشور گفت که در این نشست حضور نداشته اما این خبر را شنیده است و حقیقت دارد اما وزارت آثار هنوز موضعی در این باره اتخاذ نکرده است.
وی فاش کرد که قطر این پیشنهاد را ارائه کرده و این پیشنهاد از سوی شیخ «حمد بن خلیفه آل ثانی» مطرح شده است و جماعت اخوانالمسلمین و حزب آزادی و عدالت از این پیشنهاد حمایت میکنند و دکتر «محمد ابراهیم» وزیر امور آثار باستانی همواره از ایده ایجاد نمایشگاه آثار باستانی در یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس سخن گفته و برای آن تبلیغ میکند و قطر به دلیل روابط با اخوانالمسلمین جرأت ارائه این پیشنهاد را کرده است.برخی منابع رسانهای مصر از پیشنهاد قطر به قاهره برای اجاره کردن آثار باستانی مصر در مقابل پرداخت ۲۰۰میلیارد دلار خبر دادند.
برخی منابع آگاه در وزارت آثار مصر گفتند که بعضی از کشورهای حوزه خلیج فارس به این وزارتخانه پیشنهاد اجاره کردن برخی مناطق باستانی در مصر به مدت 3 تا 5 سال در مقابل پرداخت 200 میلیارد دلار را ارائه کردهاند.
به گفته این منابع در صورت اجاره مناطق باستانی از سوی هر کشوری طبق قرارداد 3 تا 5 ساله، سود حاصله از این مناطق عاید آن کشور خواهد شد و شورای عالی آثار باستانی مصر نیز در نشست اخیر خود که در هفته گذشته برگزار شد، این موضوع را بررسی کرد.
در همین رابطه «محمد البیلی» رئیس بخش آثار باستانی مصر در وزارت آثار باستانی این کشور گفت که در این نشست حضور نداشته اما این خبر را شنیده است و حقیقت دارد اما وزارت آثار هنوز موضعی در این باره اتخاذ نکرده است.
وی فاش کرد که قطر این پیشنهاد را ارائه کرده و این پیشنهاد از سوی شیخ «حمد بن خلیفه آل ثانی» مطرح شده است و جماعت اخوانالمسلمین و حزب آزادی و عدالت از این پیشنهاد حمایت میکنند و دکتر «محمد ابراهیم» وزیر امور آثار باستانی همواره از ایده ایجاد نمایشگاه آثار باستانی در یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس سخن گفته و برای آن تبلیغ میکند و قطر به دلیل روابط با اخوانالمسلمین جرأت ارائه این پیشنهاد را کرده است.
شمقدری: عقب مانده ها از فهم لابی عاجزند!
بخش دوم نشست به این ترتیب آغاز شد، در اولین پرسش یکی از دانشجویان موضوع جایزه اسکار و ادعای لابی کردن معاونت سینمایی با آکادمی اسکار را مورد سوال قرار داد. ریاست سازمان سینمایی در جواب اینگونه توضیح داد: ما وقتی دیدیم یک فیلم اسرائیلی در اسکار سال گذشته کاندید شده متوجه شدیم بهترین فرصت است که این اتفاق بیفتد. در جامعه و سینمای آمریکا از اسرائیلیها و کلا یهودیها متنفرند. البته ما ضدیهود بودن را قبول نداریم ، ما ضدصهیونیسم هستیم.
در خصوص لابی کردن هم روشن است که ما با تک تک آنها گفت و گو نکردیم. ظرفیت و حساسیتی را که در وجود آنها بود فعال کردیم. به این معنی که برای انتخاب نشدن فیلم اسرائیلی گفتیم یک راه وجود دارد که فیلم ایرانی را که آن هم کاندیدای اسکار شده انتخاب کنید.
متاسفانه ما در کشورمان با بعضی عقب مانده که دست به قلم هم دارند روبهرو هستیم که چون خودشان از فهم این موقعیتها عاجزند دست به انکار و تمسخر ميزنند.
پیشبینی ميشد که امسال این ضربه را جبران کنند بدیهی است در حالی که در شدیدترین تحریمهای بینالمللی نسبت به ایران به سر ميبریم آنها در عرصه سینما هم این سیاست فشار بر ایران را اعمال کنند و به «آرگو» جایزه بدهند چون در اوج تحریمهاي ضد ایران فیلم ضد ایرانی هم باید برنده شود.در هر صورت باید توجه داشته باشیم که اصل لابی وجود دارد و کافی است شناخت خوبی از آن طرف داشته باشی تا از ظرفیتهاي آن استفاده شود.
دانشجوی دیگری با مطرح کردن فروش سینماها و شرایط اکران و بیمیلی مردم به سینما رفتن گفت و پرسید چرا باید وزیر ارشاد در جایی گفته باشد من نگران سینما نیستم، تلویزیون و مسابقات ورزشی وجود دارد؟
ریاست سازمان سینمایی در جواب این سوال و آمار فروشی که آن دانشجو در صحبتهاي خود بیان کرد گفت: در فضای رسانه گاهی آنچه انعکاس داده ميشود بر اساس تقوا و راستگویی نیست. به راحتی مطلب جعل ميکنند. مطلب دکتر حسینی هم این نبوده و در صحبتهاي ایشان تحریف صورت گرفته است. شاخص کلام امام و رهبری و حرکت دولت است که نشان دهنده راه است. حرف آقا در مورد اینکه سینما کلید پیشرفت کشور است را باید توجه کرد.
جشنواره فیلم کن ضدایرانی یا ایرانی است؟
جواد شمقدری در مورد فستیوال کن هم گفت: من به ريیس کن پیشنهادهایی دادم، وی گفت من مایلم بعضی از پیشنهادهای شما اتفاق بیفتد اما شرایط فراهم نیست. وقتی فون تریه ضداسرائیل حرف زد و داشتند از حیز انتفاع ساقطش ميکردند و به ناچار آمد معذرت خواهی کرد. بعدا گفتند چرا شمقدری از او دفاع کرده نميدانم فهم این قضیه سخت است که آن حرفها حرف دلش بود و عذرخواهی را مجبورش کردند انجام دهد.
عناوین روزنامه های امروز 91/12/10
فیلمهای روز جهان (2)
ماهنامه سینمایی فیلم:
تغییر بازی Game Change
كارگردان: جی روچ، فیلمنامه: دنی استرانگ، بازیگران: جولین مور (سارا پلین)، اد هریس (جان مككین)، وودی هارلسن (استیو اشمیت). محصول ۲۰۱۲، ۱۱۸ دقیقه.
در كوران مبازرات انتخاباتی ریاستجمهوری سال ۲۰۰۸ در ایالات متحده، سرا پلین كه فرماندار ایالت الاسكاست به عنوان جانشین رییسجمهور در كمپین جان مككین جمهوریخواه معرفی میشود اما پلین آشنایی زیادی با قوانین حاكم بر ردههای بالایی سیاست آمریكا ندارد...
میان ماندن و رفتن
یکی از شگفتیهای انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۸ آمریکا، اعلام نام سارا پلین به عنوان معاون جان مککین، رقیب باراک اوباما بود. با این خبر، نام سارا پلین به عنوان نخستین زنی که حزب جمهوریخواه برای دومین مقام مهم کشور در نظر گرفته، در تاریخ آمریکا ثبت شد. اما این پایان خبرسازی پلین نبود. این زن ویژگیهایی دارد که باعث شد خیلی زود مورد توجه رسانهها قرار بگیرد و نامش در اکثر نوشتههایی که دربارهی انتخابات تاریخی ۲۰۰۸ آمریکا منشر شده، بارها تکرار شود. یکی از این آثار، کتاب تغییر بازی نوشتهی جان هیلمن و مارک هاپرین است. در فیلمی که با همین نام و بر اساس این کتاب ساخته شده، جولین مور در نقش سارا پلین برای جبران مشکل کمبود رأی مککین (اد هریس) در بین زنان حزب، به کار فرا خوانده میشود.
او فرماندار ایالت آلاسکاست و با محبوبیتی ۸۰ درصدی در بین مردم آن ایالت، رکوردی بیسابقه را برای خود ثبت کرده است. نخستین بار که سارا پلین را میبینیم، با دخترانش مشغول قدم زدن در شهر بازی و گوش سپردن به درددل یکی از شهروندان دربارهی افزایش قیمت گاز است. اهمیت این سکانس، شناختیست که از سارا پلین به ما میدهد. زنی که بخش زیادی از محبوبیتش را مرهون رابطهی صمیمانهاش با مردم و ادارهی ایالتش به شیوهای عامیانه (نه عوامفریبانه) است. اکنون سارا پلین در پی تماس مککین وارد عرصهای میشود که در آن رفتارهای خودمانی جایی ندارد. گرچه او در نخستین نطق انتخاباتیاش موفق میشود با همین رویکرد، بسیاری را طرفدار خود کند اما در ادامه بیخبریاش از وضعیت اقتصادی و بهویژه عرصهی بینالملل، او را به سوژهی برنامههای طنز تلویزیونی بدل میکند و دلیل انتخاب چنین فرد کمسوادی برای نشستن بر دومین صندلی مهم سیاست آمریکا، به پرسش مهم رسانهها از مککین بدل میشود.
ناآگاهی پلین، او را از زنی مستقل و معتمد به نفس، بدل به انسانی خودباخته و عصبی میکند. جذابیت تغییر بازی در همین نوسان رفتاری پلین و تلاش مشاوران مککین برای حل این مشکل نهفته است. به این ترتیب بر خلاف ظاهر فیلم، باید گفت تغییر بازی مطلقاً اثری سیاسی نیست. روایت اصلی، تلاشهای زنیست برای تغییر جایگاه خود در زندگی حرفهایاش. بستر این مبارزه، عرصهی سیاست است.
مرکز درام جاییست که جدال این زن با رسانهها و اطرافیانش، کمکم به جدالی برای «حفظ فردیت در مسیر پیشرفت» بدل میشود. حتماً این پند قدیمی را شنیدهاید که بزرگی به فرزندش میگوید: «اگر میخواهی کاری کنی که تا کنون نکردهای، باید کسی شوی که تا کنون نبودهای!» دشواری کار پلین تغییر بازی این است که میخواهد به قیمت خود ماندن، کاری کند که تا کنون نکرده است. او خیلی دیر میفهمد پیروزی در بازی سیاست با حفظ فردیت همخوانی ندارد. در انتهای فیلم و پس از اعلام شکست مککین در انتخابات، این زن خود را برای خواندن نطقی جدید آماده میکند و تلاشهای اطرافیان برای فهماندن غلط بودن این کار به او، به نتیجه نمیرسد.
زنی که در میانهی راه، خسته از هجوم رسانهها به زندگی شخصیاش، قید نشستهای خبری و مصاحبهها را میزند و نزد خانوادهاش بازمیگردد، اکنون به سیاستمداری بدل شده که در مقابل استدلال اطرافیان مبنی بر «بیسابقه بودن» سخنرانی معاون کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری، میگوید: «همیشه بار اولی وجود دارد.» بله، سرسپردگی ابتدایی او به مشاورانش، جایش را به سرکشی داده است. در آخرین سکانس فیلم، در بین فریادهای تشویق و حمایت حاضران، دوربین روی چهرهی سارا مکث میکند. شاید برای طرح این پرسش که این زن با جاهطلبیای که میراث بازیاش در بزرگترین میدان سیاست است، آیندهی روشنتری خواهد داشت؟ آیا روزی دلش برای مظلومیتی که توان پنهان کردنش را پشت ژستهای دیپلماتیک هم نداشت، تنگ نمیشود؟
بخش پایانی آخرین نطق مککین هم به سارا پلین اختصاص مییابد که او را زنی شایسته برای رهبری حزب جمهوریخواه میداند. مهم نیست که بدانیم پلین به چنین جایگاهی میرسد یا خیر؛ چنان که یکی از مشاوران مککین در همین سکانس میگوید: «۴۸ ساعت دیگر اصلاً کسی یادش نمیآید او که بود!» مهم این است که سارا، برای انجام کارهایی که تا کنون نکرده، آماده شده است.
تغییر بازی از نظر سیاسی، چیزی جز تکرار حرفهای سیاستمداران آمریکا (از هر حزبی) ندارد. حتی تصویر سارا پلین خانوادهدوست این فیلم هم با آنچه در رسانههای امریکا دربارهی اعتیاد او به کوکایین و خوشگذرانیهایش منتشر شده، همخوان نیست. اما اگر میخواهید جدا از تطبیق فیلم با واقعیت، ببینید چهگونه میشود از دل معمولیترین و بهظاهر کسالتبارترین اتفاقها، داستانی پرکشش بیرون کشید، تماشای تغییر بازی را از دست ندهید.
لوپر Looper
نویسنده و كارگردان: رایان جانسن، بازیگران: جوزف گوردن-لویت (جو)، بروس ویلیس (جو پیر)، جف دانیلز (اِیب)، امیلی بلانت (سارا)، پيرس گانيون (سيد). محصول ۲۰۱۲، ۱۱۹ دقیقه.
سال ۲۰۴۴. با اینكه هنوز سفر در زمان اختراع نشده اما در سی سال بعد یعنی ۲۰۷۴ اختراع میشود. مافیای آینده برای خلاص شدن از شر دشمنانشان، آنها را به گذشته میفرستند تا كشته شوند. لوپرها كسانی هستند كه در زمان و مكان از پیش تعیینشده منتظرند تا به محض ظهور قربانیها آنها را بكشند. جو، لوپری است كه در یكی از مأموریتهایش با نسخهی سی سال بعد خودش روبهرو میشود و برای كشتنش دچار تردید میشود. به اين ترتيب جو پير ميگريزد. او به دنبال كشتن كودكي به نام سيد (Cid) است كه در آينده به فردي بيرحم به نام بارانساز تبديل خواهد شد...
اومانیسم و احتمال
لوپر از همان اولین نما و سكانس دنیای خاص خودش را معرفی میكند و قراردادهایش را با تماشاگر میگذارد و وفادارانه تا آخر به همهی آنها عمل میكند. از همان ابتدا، با نریشنی بهجا و موجز سبك كار و زندگی لوپرها و رویكردی كه فیلم به مسألهی بغرنج سفر در زمان دارد مشخص میشود. وقتی جو جوان جنازهای را كه عملاً وجود ندارد میسوزاند و این كار به شكلی مكرر برایش اتفاق میافتد، فقط یك معنی میتواند داشته باشد: در لوپر بر خلاف اكثر فیلمهای دیگر سفر در زمان كه به دنبال توجیه تناقضهای طبیعی علمی و فلسفی این مسأله هستند و جهانبینی نهایی آنها این است كه در نهایت چیزی تغییر نمیكند و نمیشود سرنوشت را تغییر داد، یك دیدگاه اومانیستی مبنای كار قرار گرفته است.
لوپر نهتنها به دنبال توجیه تناقضهای بنیادین بازگشت به گذشته نیست، بلكه از آنها به نفع درام فیلم، ایجاد تنش و هیجان و پررنگ شدن قدرت انسان در تغییر سرنوشتش استفاده میكند. در واقع فیلم رویكرد تقدیری و محتومش را در لایهای بس وسیعتر پی میگیرد؛ درست است كه جو جوان بهظاهر بر سرنوشتش تأثیر میگذارد و آن را تغییر میدهد، اما در نهایت معلوم نیست كه سید به طور حتم در آینده به بارانساز تبدیل نشود. در همین راستا، سرنوشت كلی جو كه گردانندهی لوپرها آن را «بد» دیده و با گذاشتن تفنگ در دست او میخواسته تغییرش بدهد، تغییری نكرده؛ جو در هیچیك از احتمالهایی كه در فیلم برایش به تصویر كشیده شده، رنگ خوشی و آسایش را نخواهد دید. از سویی دیگر، در فیلم چندین قرینهسازی بین زندگی سید و جو صورت گرفته كه در اولین نظر این شائبه را به وجود می آورد كه سید هم واریاسیونی دیگر از جو است، كه البته با نگاهی دقیقتر این فرضیه بهسرعت رد میشود.
آنجا كه جو از دوران كودكیاش كه در واگنی تنها به سید میگوید یا سید از تمایلش به در دست گرفتن تفنگ و جلوگیری از اتفاقهای ناگوار است میگوید یا وقتی قرینهسازی آشكاری بین صورتهای پوشیده از خون سید و جو پیر انجام میگیرد یا روشنتر از همه، وقتی ایب دمی پیش از مردن به جو پیر از تكرار اتفاقهای پیشآمده میگوید، نمیشود این شباهتها را صرفاً تصادفی دانست. مجموع این قرینهسازیها جهانی را میسازد كه در آن انسان میتواند در لحظه زندگیاش را تغییر دهد اما در نگاه كلیتر و بلندمدتتر، چیز زیادی تغییر نكرده است.
نقطهی اوج فیلم و جانمایهی همهی آنچه میخواهد بگوید، سكانس درخشان كافه است؛ جایی كه دو جو روبهروی هم مینشینند و با هم گپ میزنند. اینجاست كه فرق فیلم با همهی همسنخانش مشخص میشود. هیچكدام از فیلمهای سفر در زمانی یك آدم را مقابل خودش (كه در زمان متفاوتی به سر میبرد) قرار نمیدادند و همیشه از تناقضها و پرسشهای بیشمار و بیجوابی كه این رویارویی تولید میكند فرار میكردند. اما در اینجا اول این دو با هم شوخی بامزهای میكنند؛ بعد از انگیزهها و اوضاع و احوالشان میگویند؛ و بعد هم كه جو جوان میخواهد بحث آن تناقضها را پیش بكشد، جو پیر (و پخته) این چنین به او میتازد: «نمیخوام دربارهی مزخرفات سفر زمانی حرف بزنم.
چون اگه بحثشو شروع كنیم باید تمام روز رو اینجا بشینیم و با نی نمودار بكشیم!» اما بعدش دقیقاً فلسفهی فیلم را توضیح میدهد: «خاطرات من الان گنگ و مبهمه. چون تركیبی از احتمالهای مختلفه. هر كدوم از این احتمالها كه اتفاق بیفته اون خاطره پررنگ میشه.» در واقع جو پیر برای نجات دادن خاطراتش و دوباره به دست آوردنشان و رهایی از زجر «بیخاطره ماندن» است كه چنین بیپروا آدم میكشد. بعد هم از جادوی عشق به نسخهی جوانش میگوید و اینكه فقط عشق است كه میتواند زندگیاش را از بطالت و بیهودگی نجات بدهد. اما جو جوان هنوز هم كلهاش باد دارد و میخواهد آیندهاش را وادار به راه راحتتر یعنی فراموش كردن عشقش كند. اینجاست كه جو پیر مجبور به درگیری میشود و از مهلكه فرار میكند.
درست مثل آن فنجان قهوه كه دو بار از نمای بالا آن را میبینیم و طوفانی در آن برپاست، احتمالات و تناقضهای مسألهی بازگشت به آینده در سراسر فیلم در هم ادغام و تنیده شدهاند و این تصمیم با تماشاگر است كه از كدام راه برود و كدام قصه را دنبال كند. مهم این است كه همهی این قصهها در لوپر درست تعریف شدهاند، سر و ته مشخصی دارند و رابطهای ارگانیك با احتمالها و قصههای دیگر پیدا میكنند.
انتخاب عالی بازیگران و بازیهای خوبشان یكی دیگر از عواملی است كه به جذابیت فیلم اضافه كرده است. جوزف گوردن-لویت كه با گریم به بروس ویلیس شباهت پیدا كرده، با تقلید از میمیك صورت، حركات گردن و نوع حرف زدن او با موفقیت توانسته خودش را به عنوان نسخهی جوان او جا بیندازد. خود ویلیس هم در یكی از بهترین نقشآفرینیهایش، آدمی كه برای عشقش میجنگد و مرزهای اخلاقی (مثل كشتن یك كودك بیدفاع) را رد میكند را چنان بااحساس بازی كرده كه همدلیبرانگیز مینماید. اما شاید بهترین بازی از آن بازیگری باشد كه متأسفانه خیلی دستكم گرفته شده است: جف دانیلز نقش اِیب یا همان مدیر لوپرها و باند تبهكاران را با چنان پوچی و راحتی ایفا كرده كه میشود در همان لحظههای معرفیاش باور كرد كه از آینده آمده و دارد زندگیای را میگذراند كه بیشتر اتفاقهایش را از پیش میداند.
استفادهی بهاندازه و بهجا از جلوههای ویژه هم یكی دیگر از نكتههای مثبت فیلم است كه آن را از محصولات پرسروصدا و پر از جلوههای ویژهی كامپیوتری نوعی هالیوود كاملاً جدا كرده است. رایان جانسن كه لوپر سومین فیلم بلندش است، فیلمی استودیویی ساخته كه هم از نظر سر و شكل و فرم و هم از نظر محتوا در تضاد كامل با اغلب فیلمهای جریان اصلی سینمای آمریكا است؛ فیلمی كه آن قدر جذابیت و احساس در خودش دارد كه راحت بشود برای دقیقتر درك كردن جزییاتش، چند بار دیگر هم به تماشایش نشست.
بیقانونLawless
كارگردان: جان هیلكوت، فیلمنامه: نیك كیو، بازیگران: شیا لابیوف (جك)،تام هاردی (فارست)،جیسن كلارك (هاوارد)، گای پیرس (چارلی)، جسیكا چستین (مگی). محصول ۲۰۱۲، ۱۱۶ دقیقه.
سه برادر در دوران ركود اقتصادی آمريكا در دههی ۱۹۳۰ در مناطق كوهستانی ایالت ویرجینیا كسبوكاری در قاچاق مشروبات الكلی به راه انداختهاند. یك پلیس ایالتی فاسد به نام چارلی به دنبال این است كه سهمی از این تجارت پرسود به دست بیاورد...
خوشساخت و تماشایی
رضا حسینی: بیقانون فیلم بینقصی نیست اما تماشایی است و در زمرهی فیلمهای خوشساخت و پرحادثهای قرار میگیرد كه تماشاگر را به جهان داستانی خودش میبرد و در بطن ماجراها قرار میدهد. انگار تماشاگر هم در گوشهای پنهان شده و دزدكی حوادث را دنبال میكند و هر لحظه باید از این بترسد كه مبادا دیده شود. بیشتر نقاط ضعف بیقانون به فیلمنامهی آن برمیگردد اما كارگردانی، بازیها و موسیقی فیلم چشمگیرتر است. جان هیلكوت كه پیش از این فیلمهای خوب پیشنهاد (۲۰۰۵) و جاده (۲۰۰۹) را ساخته، در اینجا هم مثل وسترن پیشنهاد داستان سه برادر را به تصویر كشیده است كه برادر بزرگتر به آزادی میاندیشد و برادر كوچكتر با آن چهره و شخصیت معصومترش، بهسختی در دنیای بیرحمانهی دو برادر دیگر جای میگیرد. این تشابه مضمونی و موارد دیگری كه در عناصر ریزودرشت دو فیلم (حتی دیالوگها) به چشم میخورد بیشتر به این خاطر است كه نگارش هر دو فیلمنامه را نیك كیو بر عهده داشته است. موسیقی متن هم كه طبق معمول فیلمهای هیلكوت، نتیجهی همكاری نیك كِیو و وارن اِلیس است، بهخوبی مكمل حالوهوای فیلم میشود و در مواقع نیاز از شدت تنش و تكاندهندگی موقعیتهای فیلم میكاهد.
بازیهای تام هاردی و جسیكا چستین كه هر دو در این دو سال گذشته حسابی خودی نشان دادهاند و خوش درخشیدهاند، طبق معمول تحسینبرانگیز است ولی بیتردید با بهترین بازیهایشان فاصله دارد. گای پیرس هم كه بازیگر محبوب هیلكوت است، در اینجا بهخوبی از عهدهی ایفای نقش بدمَن تنفرانگیز داستان برآمده است. نكتهی جالب دربارهی انتخاب بازیگران فیلم اینجاست كه ابتدا قرار بوده رایان گاسلینگ، اسكارلت جوهانسن و مایكل شانن در كنار شیا لابیوف قرار بگیرند و نقشهای اصلی فیلم را بازی كنند. (امتیاز: ۸ از ۱۰)
گنگسترهای سطحی
هومن داودی: بیقانون یك فیلم گنگستری كلیشهای و فاقد نوآوری است كه در تمام مدت در سطح میگذرد. با اینكه تغییر لوكیشن از خیابان به كوهستان و طراحی لباس و صحنهی چشمنواز فیلم در ابتدا تروتازه به نظر میرسد، در ادامه و با از دست رفتن بنیانهای دراماتیك اثر و سیر غیرمنطقی پشت هم قرار گرفتن اتفاقها، این جذابیتها از دست میرود. برای نمونه میشود به نحوهی باورناپذیر گیر افتادن و كشته شدن چارلی یا برملا شدن بیفایده و بیكاركرد اتفاقی كه شب بریده شدن گلوی فارست برای مگی افتاده اشاره كرد. از اینها مهمتر، اصلاً معلوم نیست كه چرا در یك روند منطقی، سه برادر و مافیا به سركردگی فلوید بَنر با هم دست به یكی نمیكنند تا كار آن پلیس فاسد را بسازند.
از موسیقی و ترانه هم در فیلم بیش از حد و بدون ظرافت استفاده شده و انگار قرار بوده فیلمساز حسهای جاری در صحنهها را با موسیقی به تماشاگر یادآوری كند. ضعف اصلی شخصیتپردازی فیلم هم تقسیم آشكار سه برادر به یك كلهخراب، یك مدیر قاطع و یكی كه میخواهد از بین این دو یكی را انتخاب كند است. اصولاً همهی شخصیتها در فیلم به همین شكل قطببندی شدهاند و چون درگیریهای حسابشده و جذابی بین قطبهای خیر و شر درنمیگیرد، این مسأله به عدم همراهی تماشاگر با فیلم منجر میشود.
بازیگران خوبی كه برای ایفای نقشهای مختلف فیلم انتخاب شدهاند هم در این شرایط راهی جز تیپسازی نداشتهاند و در این بین گای پیرس با درك درست نقش و بازی برونگرایش، هر جا كه حضور پیدا كرده صحنه را از آن خود كرده است. مجموع این عوامل باعث میشود كه جهانبینی فیلم و هدف فیلمساز از به تصویر كشیدن این تقابل خیر و شر مجهول باقی بماند. و در نهایت یك افسوس بزرگ باقی میماند كه چرا گری اولدمن كه پس از مدتها نقش یك تبهكار نیمهروانی را به دست آورده حضوری چنین كوتاه دارد و دوستدارانش را از بازی در حالوهوایی كه یادآور شاهنقش پلیس معتاد در لئون است سیراب نمیكند.
کابویهای گنگستر
مهرزاد دانش: بیقانون تلفیقی موفق از دو ژانر جذاب وسترن و گنگستری است؛ بدین ترتیب که چالشهای مربوط به گروههای غیرقانونی تولید و توزیع مشروبات الکلی در دههی ۱۹۳۰ با یکدیگر و همچنین با مأموران دولتی، به جای اینکه طبق الگوی غالب عوالم گنگستری در فضاهای شهری رخ دهد، موقعیتش به دشتهای باز و با حضور عناصر شاخص دنیای کابویها (مسافرخانه، کافه، کلانتر، دختر کافهدار، کلیسا و...) منتقل شده و فردیت شخصیتهای این دو گونهی سینمایی، به شکلی مضاعف بر هم منطبق شدهاند. فیلم اگرچه در برخی زمینهها (مثل شخصیتپردازی زنان داستان که عمدتاً شمایلی زینتی یافتهاند و کمتر کارکردی دارند) ضعف دارد، اما رویهمرفته، اثری موقر و حسابشده است که در کنار اجرای خوب جان هیلکوت، یکی از قابلتوجهترین فیلمهای امسال را نتیجه داده است.
تمسخر شخصیت خیالی حریم سلطان +عکس
آنها مینویسند: پرنسسی که هنوز یک هفته هم نشده به قصر سلیمان آمده و یک کلمه هم زبان ترکی بلد نیست پس از چند روز بدون مترجم کاملاً مسلط زبان سخت ترکی را با تسلط صحبت میکند!
طبق داستان این سریال "پرنسس ایزابلا"توسط دزدان دریایی دزدیده شده و بالاخره به قصر سلطان سلیمان میرسد و سلیمان عاشق و شیفته این پرنسس می شود!
اما حقیقت ماجرا از زبان تاریخ نویسان ترکیه:
"پرنسس ایزابلا فورتونا" همسر ولیعهد اسپانیا بوده که در سال 1451 بدنیا آمده و مشهور به " شهبانوی کاستیا و آراگون" میباشد،طبق تطابق تاریخی وقتی "سلطان سلیمان" بدنیا آمده او 43 سال داشته،در واقع این پرنسس اصلاً به استانبول نیامده و دزدیده نشده است.
او یک دختر جوان نبوده بلکه در زمانی که سلطان سلیمان به سلطنت میرسد او 69 ساله و بسیار پیر بوده،ایزابلا درشت هیکل بوده و وقتی با عنوان پرنسس به دنیا آمده, اسپانیا تحت سلطنت 740 ساله حکومت مسلمانان بوده است.
قرائتی: آرايش دختران در دانشگاه ظلم است
ايكنا گزارش داد، رييس ستاد اقامه نماز كشور در آيين اختتاميه ششمين جشنواره بهار در جمع برگزيدگان و مسوولان جهاد دانشگاهی به مقايسه علم قرآن و علم بشری پرداخت و گفت: در علم حقوق هنوز مساله تجاوز به آبرو مطرح نشده است در حالی كه بيشترين تجاوز در جوامع به آبروی افراد صورت میگيرد و هيچ كس نمیتواند به دليل اينكه فردی از او غيبت و آبروی او را برده شكايت كند.
در حالی كه حفظ آبرو در اسلام به عنوان يك حق آمده است. وی آرايش كردن دختران در دانشگاه را از نظر حقوقی ظلم تعبير كرد و گفت: اگر زمانی من توان اين كار را داشته باشم میگويم حجاب در خيابان آزاد، اما در دانشگاه لازم است. چرا كه آرايش دختران موجب سلب تمركز علمی ساير دانشجويان میشود.
حميد گودرزي زن ذليل است؟
مجله ایده آل: عادت كردهايم كه هرچندوقت يكبار منتظر يك سريال پرسروصدا از او باشيم. بازيگري كه بعد از درخشش در سريال «مسافري از هند» خيليها روي آينده روشن و اقبال بلندش در سينما و تلویزیون شرط ميبستند. اما به جز حضور در فيلم مجنون ليلي، اتفاق ديگري نيفتاد. اينكه بخت با او يار نبوده يا هر دليل ديگري چيزهايي نيست كه بخواهيم حالا موشكافيشان كنيم. او دوباره با سريال «زمانه» برگشته تا يك تلنگر ديگر براي همه آنهايي باشد كه در تمام اين سالها حميد گودرزي و بازيهايش را دنبال كردهاند. يك بهانه خوب براي گپ و گفت با بازيگري كه بيشتر از هرچيز ديگري اينبار از زندگي شخصي و روحياتش ميگويد. چيزهايي كه شايد تا حالا از زبان او نشنيده بوديد.
چند سال است كه بازيگري را شروع كردي؟
از سال 74 با سريال «داني و من»
چند وقت است كه ازدواج كردي؟
7سال است.
شنيدهايم كه حميد گودرزي زنذليل است؟
بله (ميخندد).
از شوخي گذشته چقدر از خانمت حساب ميبري؟
به هر حال وقتي متاهل ميشوي و ازدواج ميكني، بايد از همسرت حساب ببري. بالاخره زندگيات شده است «ما» و ديگر «من» وجود ندارد. من كوچكتر از آن هستم كه بخواهم نصيحت كنم اما فكر ميكنم ما جوانها بايد حد وسط را داشته باشيم تا زندگي مشتركمان ادامهدار و بنيان آن محكم شود. فكر ميكنم بايد توقعهاي بيجا را در زندگي مشترك دور كرد.
يعني معتقدي تقسيم كردن زندگي بين زن و شوهر به نفع آنهاست؟
بله. به نظرم زن و شوهر در زندگي مشترك بايد توانمنديهاي يكديگر را بشناسند و نسبت به آن توانمنديها از هم انتظار داشته باشند. اين مسئله باعث ميشود، زندگيها دوام پيدا كند.
مردم نقش منفي را تف و لعنت ميكنند
به نظر ميآيد جديدا به ژانر طنز علاقه پيدا كردهاي آيا ميخواهي در اين ژانر بازي را ادامه دهي؟
براي من فرقي نميكند در چه ژانري بازي كنم؛ چه كمدي، چه ملودرام. اما فقط نقش مثبت بازي ميكنم. در كل بازي در نقش منفي را نميپذيرم چون مردم كاراكترهاي منفي را دوست ندارند.
يعني تا بهحال نقش منفي بازي نكردي؟
نه خدا را شكر. فقط در سريال «مسافري از هند» نقشم كمي منفي به نظر ميرسيد اما در نهايت آن نقش را تبديل به جوان متعصبي كردم كه روي خانوادهاش تعصب دارد. در مملكت ما اينطور جا افتاده است كه اگر كسي نقش منفي بازي كند، مردم تا آخر كار، او را نفرين ميكنند. خود من هم همينطور هستم از دست نقش منفيها حرص ميخورم به خصوص وقتي كه بازيگر، آن نقش را خوب بازي نكرده باشد. يادم ميآيد در يك فيلم از گاوصندوق پدرم دزدي كردم، چشمتان روز بد نبيند از فرداي آن روز هر كسي من را ميديد ميگفت، آقاي گودرزي از شما بعيد بود (ميخندد).
دستمزدم را ندادند، من را كشتند
ماجراي بازي تو در سريال «قلب يخي» چه بود؟ چرا يكدفعه از فيلم حذف شدي؟
وقتي در سريال «قلب يخي» شروع به بازي كردم، متوجه شدم بعضي از دوستان قصد دارند از من سوءاستفادههايي كنند كه اين مسئله منجر به بههمخوردن رابطه من با آنها و ايجاد دعوا و مشكل شد. همين مشكل باعث شد داستان سريال را تغيير دهند و زودهنگام در سريال كشته شوم. اگر دقت كنيد اين سريال تنها كاري است كه من يكدفعه از آن حذف ميشوم (ميخندد).ناگفته نماند منشا بيشتر مشكلات من با آن گروه، مشكلات مالي بود. به هر حال كار كردن و رفاقت دوطرفه است اما انگار در مورد آن رابطه اين اتفاق نيفتاد. به من گفتند، نهتنها دستمزدت را پرداخت نميكنيم بلكه تو را ميكشيم، ديگران هم حرف اضافه بزنند آنها را هم ميكشيم (البته در سريال) خلاصه اين مسائل تمام شد. سري دوم «قلب يخي» ساخته شد. من ديدم دوباره عكس من روي پوستر فيلم هست. من از همين جا اعلام ميكنم من در قلب يخي دوم بازي نكردهام و هرگونه عكس و اسمي كه در اين سريال از من زده شده است به دليل فروش سيديهايشان است. اين كار فرهنگي نيست. روي جلد سيدي عكسي باشد كه داخل پكيج، خبري از آن فرد نيست. ما اگر مدعي هستيم كار فرهنگي انجام ميدهيم و به هنرمندانمان ارزش ميگذاريم نبايد اين كار را انجام دهيم.
دستان شكيبايي را بوسيدم
من از علاقهمندان خسرو شكيبايي بودم. افتخار اين را داشتم كه دست ايشان را ببوسم و اولين كسي بودم كه همراه با بيژنبنفشهخواه صداي ايشان را بازي كردم. مدتها تمرين كردم كه بتوانم صداي ايشان را دربياورم.
شاگرد استاد نوري بودم
شنيدهام ميخواهي در يك گروه موسيقي بخواني. درست است؟
يك صحبتهايي كردهايم. هنوز مشخص نيست كه اين اتفاق بيفتد يا نه. من به خوانندگي علاقه دارم اما فكر ميكنم بايد نگاهت به هنر عميق باشد اگر ميخواهي خواننده باشي يا بازيگر بايد خيلي جدي حرفه مورد علاقهات را دنبال كني. فكر نكنيم كار هنري شوخي است و جا پاي يكديگر نگذاريم. من در 17سالگي به كلاسهاي سولفژ ميرفتم، شاگرد استاد نوري هم بودم، دورههاي آقاي راستگفتار را هم گذراندهام. در واقع الفباي ابتدايي موسيقي را ياد گرفتم.
همسرم پولدار است!
باتوجه به اينكه رشته تحصيليات كارگرداني است، تصميم نداري كارگرداني را هم تجربه كني؟
فعلا تصميم ندارم. دوست دارم وقتي پختهتر كه شدم و تجارب بيشتري به دست آوردم سراغ كارگرداني بروم. فكر ميكنم وقتي ميخواهي در مقام كارگردان ظاهر شوي بايد حرفي براي گفتن داشته باشي. يك حرف جديد كه قبليها نزده باشند و ارزش مطرح شدن داشته باشد.
هيچوقت غم نان باعث شد در كاري كه دلت نميخواهد بازي كني؟
نه، هيچ وقت
يعني كسب و كار ديگري داري؟
نه. وضع مالي خانمم خوب است (ميخندد).
يعني داماد سرخانهاي؟
نه، داماد سرخانه چيست؟! از نظر من در سينماي ايران در طول سال يك تا 3 فيلم خوب ساخته ميشود، يعني 99درصد فيلمهاخوب نيست. از كجا معلوم اين 3 فيلم خوب در خانه من را بزند. كسي هم نيستم كه بروم سراغ كارگردانها و بگويم لطفا اين نقش را به من بدهيد.
اسپيکر سرخودم
يعني ميگويي اين اتفاقها در سينماي ما پيش ميآيد؟ و بازيگرها بايد دنبال نقش بدوند.
بله، من رودربايستي ندارم. در برنامه هفت آقاي جيراني هم بارها گفتم ميخواهم بيايم و حرفهايم را بازگو كنم اما متاسفانه اين فرصت پيش نيامد. در سينما يا بايد وارد يك باند و گروه شوي يا تنها بماني. من جزو كساني هستم كه بدون باند و گروه خاصي كارم را ادامه دادم. در واقع هميشه خودم اسپيكر سرخود بودم.
البته اين اتفاق خوبي است كه تو روي پاي خودت ايستادي و تنها حامي تو خانوادهات بودند. واقعيت هم اين است كه وقتي خانواده تو همراهت هستند و از تو حمايت ميكنند تو با دلگرمي بيشتر كارت را ادامه ميدهي و نتيجهاش ميشود حميد گودرزي كه مردم كارهايش را دوست دارند.
بله، اول به خدا تكيه ميكنم و بعد خانوادهام و دوستان خوبي كه ياريام ميكنند.
ترسيدم بينيام صدمه ببيند، بوكس را كنار گذاشتم
تو با اين روحيات لطيف و عاشقانهاي كه داري، چطور شد از بين رشتههاي ورزشي سراغ بوكس رفتي؟
من 3 ماه دوره بوكس ديدم. به دليل بازي در سريال «مسافري از هند» اين دوره را گذراندم. اما خيلي زود اين رشته ورزشي را كنار گذاشتم و ترس اين را داشتم كه بينيام صدمه ببيند و آروزهايم به باد برود. اما اهل ورزش هستم هيچكس در پينگپنگ حريف من نميشود، در فوتبال گل كوچك هم حرفهاي هستم، در تيراندازي و شنا هم ميتوانم با دوستان رقابت كنم. فقط سواركاري را تجربه نكردم، به اين دليل كه ميترسم از روي اسب بيفتم و دندههايم صدمه ببيند.
به نظر ميآيد خيلي به سلامتت توجه ميكني؟
دقيقا اينطور است. نه به اين دليل كه بازيگرم بلكه فكر ميكنم همه بايد با ورزش و رسيدي به خود، مراقب طول عمرمان باشيم.
كتابهايم را فروختم، چاقاله بادام گرفتم
در كودكيام بچه شر و شيطاني بودم. يادم ميآيد فصل بهار بود و گوجهسبز تازه به بازار آمده بود. به پدرم گفتم برايم گوجهسبز بخر اما نخريد. من به مدرسه رفتم و دوستي داشتم به اسم روحي. به من گفت اگر كتابهايمان را به او بدهيم آنها را به شكل قيف درميآورد و در عوض آن به ما يك سير گوجهسبز ميدهد. من هم كتابهاي علوم، رياضي و ديكتهام را به او دادم. دوستم نامردي كرد و گفت تعداد كتابهايت كم است به جاي گوجهسبز، چاقاله بادام به من داد. خلاصه جاي شما خالي آن شب يك كتك مفصل خوردم.
دعا میکنم پرچم ایران همیشه بالا باشد
در زندگيات چقدر دعا ميكني؟ منظورم اين است كه آدم معتقدي هستي؟
اگر خدا قبول كند خيلي دعا ميكنم. به نظرم كسي كه معتقد نيست اصلا انسان نيست. هر كسي بايد در زندگي به چيزهايي معتقد باشد. عقيده دارم نبايد به كسي كه به چيزي اعتقاد ندارد، اطمينان كرد. چنين كسي را نبايد به خانهات راه بدهي و بايد از اين طيف افراد دوري كرد.
وقتي زندگيات دچار مشكل ميشود چطور با خدا راز و نياز ميكني؟
اول ميخواهم چيزي كه صلاح من است برايم پيش بيايد. چند وقت پيش رباط پايم پاره شد و همين مسئله باعث شد چند وقتي كار نكنم. دچار ترديد و دودلي شده بودم كه نكند فراموش شدهام. همان زمان از خدا خواستم هرچه صلاح من است برايم پيش بيايد و همينطور هم شد. در كل دعاي هميشگيام اين است خدايا پرچم ايران و ايراني هميشه بالا باشد.
فیلم آرگو و همه خیر و شر آمریکایی اش
کافه سینما: امسال تصویر دنیای سیاست در قاب سینما از همیشه پررنگتر است و "آرگو" آخرین ساختهی بن افلک که اکران جهانی هم داشت، یکی از مهمترین این محصولات سینمایی است که به تازگی دو جایزه اصلی اسکار یعنی بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه اقتباسی را هم دریافت کرد . فیلمی که به دوران پرتنشی از روابط میان ایران و آمریکا میپردازد و بخش اعظمی از داستان آن در تهران میگذرد. واکنشهای مثبت منتقدان هم انتظارات را نسبت به این فیلم مهم سال 2012 افزایش دادهاست.
خلاصه داستان:
در 13 آبان 1358 و همزمان با تسخیر لانهی جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان ایرانی، شش تن از کارمندان سفارت آمریکا از مهلکه فرار میکنند و در سفارتخانههای کاندا و سوئد پنهان میشوند. دولت و سازمانهای امنیتی آمریکا هیچ روشی را برای خارج کردن این 6 نفر از خاک ایران عملی نمیدانند تا آن که تونی مندز یکی از افسران سی.آی.ای، ایدهای دور از ذهن را مطرح میکند؛ مامورین سیا در پوشش عوامل تولید یک فیلم علمی-تخیلی کانادایی وارد ایران شوند و با ایجاد هویت جعلی برای این 6 کارمند سفارت، آنها را بهعنوان عوامل پشت صحنه همراه با خود از ایران خارج کنند!
برای این منظور CIA فیلمنامهی تخیلی "آرگو" را انتخاب میکند. ساخت یک فیلم علمی-تخیلی که در فضایی خاورمیانهای میگذرد آن هم در زمان همهگیر شدن تب "جنگ ستارگان"، کاملا طبیعی به نظر میرسد. بنابراین مامورین سازمان سیا در پوشش گروه فیلمسازی کانادایی، برای پیدا کردن لوکشینهای مناسب وارد تهران میشوند. حتی گزارش پیش تولید فیلم آرگو در هالیوود ریپورتر و ورایتی هم منتشر میشود.
به جای فحش دادن به اسکار از آن یاد بگیرند
در این زمینه بد ندیدیم با مسعود ده نمکی گپی بزنیم؛ سینماگری که همچنان صریح و شفاف حرف می زند و ابایی ندارد از اینکه بگوید بهتر است مسئولین فرهنگی به جای فحش دادن به اسکار از آن یاد بگیرند. متن کامل گفته های ده نمکی را در این باره در ادامه می خوانید:
به جای فحش دادن به اسکار از آن یاد بگیرند
بهتر است به جای فحش دادن به اسکار مسئولان فرهنگی ما از اسکار یاد بگیرند. البته منظورم از مسئولین فرهنگی فقط دست اندرکاران وزارت ارشاد نیست. به نظر من کل مهندسی فرهنگی کشور باید از عملکرد اسکار بیاموزند یعنی می بایست پای ارزشهای خودشان بایستند و فیلمهای در جهت سیاستهای خودشان را تجلیل کنند! در صورتی که مسئولین ما به جای اینکه در دفاع از ارزشهای انقلاب پای آثار خوب بایستند می روند سمت فضای اپوزیسیون نوازی.
جایزه دادن به «آرگو» تعحب ندارد
به نظر من جایزه دادن به فیلمهایی مانند «آرگو» از سوی اسکار جای تعجب ندارد؛ آنها جشنواره ها و مراسم سینمایی خود را براساس سیاستهای خودشان اداره می کنند و همین سیاستها است که چیدمان آثار جشنواره هایی مثل کن، برلین و ونیز و مراسمی مثل اسکار و گلدن گلوب را شکل می دهد.
اسکار اصولگراتر از جشنواره های وطنی است
این سیاستهای فرهنگی ماست که جهت گیری اصولی ندارد. اگر اسم این را اصولگرایی بگذاریم، اسکار اصولگراتر از جشنواره های وطنی است چون برگزارکنندگان اسکار و جوایزی از این دست صریحا پای اصولشان می ایستند و به فیلمهایی توجه می کنند که برآورده کننده منافع ملی شان باشد اما ما به جای ایستادن پای منافع ملی، باندبازی، اپوزیسیون نوازی و دسته بندی های صنفی و سیاسی را الویت جشنواره هایمان قرار می دهیم.
رسوایی برای عموم نمایش داده نمی شود؟
مجله مهر: یک هفته پس از انتشار خبر اکران ویژه فیلم سینمایی "رسوایی" برای ائمه جمعه، برخی شنیدهها حکایت از مواجهه این فیلم با دستاندازهایی برای اکران عمومی دارد.
نام مسعود دهنمکی در جغرافیای سینمای ایران همواره با حاشیه گره خورده است؛ چه آن روزها که قلم در دست داشت و در فضای رسانه تولیدات سینمایی را به نقد میکشید و چه این روزها که دوربین در دست گرفته و فیلمهایش هدف نقد قرار میگیرد.
اولین ساخته این کارگردان پس از سهگانه خبرساز "اخراجیها" اگر چه در بازه تولید و حتی حضور در جشنواره به نسبت فیلمهای قبلی تقریباً با هیچ حاشیهای مواجه نشد، اما در آستانه اکران عمومی گویا با دستاندازهایی مواجه شدهاست.
روز گذشته علی سرتیپی مدیرعامل موسسه فیلمیران که پخش فیلم "رسوایی" را برعهده دارد خبر از بروز برخی حواشی در مسیر اکران عمومی این فیلم داد و اکران ویژه آن برای ائمه جمعه را هم تلویحاً در راستای همین حواشی دانست.
سرتیپی البته بلافاصله پس از انتشار این اظهارت در گفتوگو با خبرگزاری مهر هرگونه مشکل در مسیر اکران نوروزی فیلم "رسوایی" را رد کرد. واقعیت اما تأخیر در صدور پروانه نمایش فیلم به نسبت دیگر فیلمهای نوروزی است که این خود شائبههایی را به همراه دارد. اما تازهترین ساخته دهنمکی چه ویژگیهایی دارد که احتمال میرود برای اکران عمومی دچار دستانداز شود؟
"رسوایی" درباره چیست؟
اینکه مسعود دهنمکی پس از ساخت سومین قسمت از "اخراجیها" در قالب یک نظرخواهی، از مخاطبان وبلاگش خواسته بود موافقت یا مخالفت خود با ساخت "اخراجیها 4" را اعلام کنند، نشان میداد که خود او نیز تاحدودی متوجه لزوم تغییر مسیر در کارنامه فیلمسازیاش شده بود.
نظرخواهی همانطور که انتظار میرفت با رأی منفی همراهان وبلاگی دهنمکی مواجه شد تا پرونده "اخراجیها" برای همیشه بسته شود و مسعود دهنمکی فیلمنامهای دیگر در دست بگیرد. "رسوایی" در چنین شرایطی در دستور کار قرار گرفت و طبیعتاً از همان آغاز هم میشد حدس زد که فاصله قابل توجهی از حال و هوای "اخراجیها" خواهد داشت.
فیلم بدون حاشیه خاصی با دعوت از الناز شاکردوست و اکبر عبدی برای ایفای دو نقش اصلی، مقابل دوربین رفت. دهنمکی البته طبق عادت در حین تولید نیمنگاهی هم به فضای رسانهای داشت.
انتشار عنوان طراحی شده فیلم در فضای مجازی که اصلیترین نماد به کار رفته در آن "کفش پاشنه بلند قرمز" بود، یکی از ابتکارهایی بود که در همان مقطع بسیاری را نسبت به محتوای فیلم کنجکاو کرد. به خصوص که همزمان تصاویر گریم متفاوت اکبر عبدی و الناز شاکردوست هم منتشر شده بود و همه چیز برای حدس و گمان درباره داستان جنجالی فیلم مهیا شد. گمانهزنیهایی که دامنه آنها از "حکایت شیخ صنعان" تا داستان "رابطه یک روحانی با یک دختر هرزه" را شامل میشد. دهنمکی اما خود بهتر از هرکس میدانست که داستان فیلم تازهاش هیچ نسبتی با این سوژههای ملتهب ندارد. مصلحت اما بهرهگیری از کنجکاوی رسانهای بود!
بعدها خلاصه داستان رسمی "رسوایی" اینگونه منتشر شد: افسانه دختر بدنام محل که مورد توجه همسایهای از است به علت بدهیهای خود و پدرش تحت فشار و در آستانه فروپاشی کامل اخلاقی است. او پس از ربودن سفتههای پدرش به هنگام فرار با حاج یوسف روحانی زاهد محل برخورد میکند. حاج یوسف در مسیر کمک به افسانه دچار مشکلاتی میشود.
جای خالی "رسوایی" در آراء مردمی جشنواره
"رسوایی" بدون حاشیه خاصی در پروسه انتخاب آثار برای جشنواره سیویکم فیلم فجر در فهرست بخش اصلی جشنواره قرار گرفت و از همان اولین روز جشنواره به یکی از فیلمهای پرمخاطب تبدیل شد؛ مخاطبانی که بهواسطه کنجکاوی رسانهای بهوجود آمده عطش تماشای فیلم را داشتند. با گذشت چند روز از آغاز جشنواره و انتشار نتایج آراء مردمی اما ورق اندکی برگشت چراکه گویی علاقمندان تماشای فیلم تازه کارگردان "اخراجیها" چندان از حاصل کار رضایت نداشتند و بر خلاف انتظار صدرنشینی فهرست بهترین فیلمهای جشنواره از نگاه مردم هیچ گاه به رسوایی نرسید.
دهنمکی البته نسبت به صحت آراء مردمی انتقاد کرد تا نشان دهد که خود نسبت به اقبال مردم به فیلم تازهاش ایمان دارد. اما همزمان با سینماهای مردمی نمایش "رسوایی" در سالن رسانهها و نیز نمایش همزمان آن در سینمای قلهک (سینمای متعلق به جبهه فکری انقلاب اسلامی) با واکنشهای متفاوتی مواجه شد.
طیفی از منتقدان که طبیعتاً نسبتی با فضای فکری مسعود دهنمکی نداشتند ترجیح دادند در برابر فیلم تازه او هم سکوت کنند اما طیف دیگری از کارشناسان بهویژه آنها که در سینما قلهک به تماشای فیلم نشسته بودند مواضع تند و تیزی علیه فیلم گرفتند؛ مواضعی که پربیراه نیست اگر بگوییم خود دهنمکی هم انتظار آن را نداشت.
از هم گسستن زنجیره توفیقات نوروزی آقای کارگردان؟
احتمالاً همین انتقادهای تند کارشناسان سینمایی منتسب به جبهه فکری انقلاب، نقطه آغاز حاشیههایی بود که امروز "رسوایی" را در آستانه توقیف قرار داده است. فیلم تازه دهنمکی در کنار "قاعده تصادف" ساخته بهنام بهزادی دو فیلمی هستند که از میان 5 فیلم معرفی شده برای اکران نوروز92 هنوز پروانه نمایش نگرفتهاند و همین نکته با توجه به حاشیههایی که علی سرتیپی به آن اشاره کردهاست احتمال عدم صدور این پروانه را قوت بخشیدهاست.
نکته جالب اینکه یکی از کارشناسان سینمایی که همزمان با جشنواره سال گذشته پرچم انتقاد علیه فیلم "گشت ارشاد" و "خصوصی" را علم کرده بود و حتی تا آخرین لحظات پایین کشیدن این دو فیلم از پرده سینماها از موضع انتقادی خود کوتاه نیامد اینبار موضعی شدیدتر علیه فیلم دهنمکی اتخاذ کردهاست. صادق کوشکی در حاشیه نمایش "رسوایی" در پردیس سینمای قلهک با تأکید بر اینکه "رسوایی ضعف شدید ساختار و محتوا دارد" خطاب به دهنمکی گفت: "رویتان میشود این فیلم را به امام زمان(ع) نشان دهید؟"
این دیدگاه انتقادی نسبت به فیلم دهنمکی که بعدها از سوی برخی دیگر از کارشناسان مذهبی هم طرح شد چالشهای محتوایی "رسوایی" را جدیتر کرد و احتمالاً به همین دلیل پخشکننده فیلم تصمیم به اکران ویژه آن برای گروههای مرجع همچون ائمه جمعه و نمایندگان حوزه علمیه قم گرفته است. باید منتظر ماند و دید این تمهید گره از کار "رسوایی" خواهد گشود؟ آیا زنجیره توفیقات نوروزی دهنمکی (تنها کارگردانی که تمام ساختههایش تا به امروز در ایام نوروز روانه پرده سینماها شدهاست) با "رسوایی" از هم گسسته میشود؟