استفاده های درست و سالم از پول

 
استفاده درست و سالم از پول یکی از مهم ترین مهارت های انسان در زندگی است. با این حال بیشتر ما در رابطه با این مهارت مهم زندگی آموزش چندانی ندیده ایم یا اصلا هیچ آموزشی ندیده ایم.
 

 

مجله موفقیت: استفاده درست و سالم از پول یکی از مهم ترین مهارت های انسان در زندگی است. استفاده سالم از پول می تواند تفاوت بین زندگی خوب و سالم و زندگی پر از کشمکش و تقلا را ایجاد کند.

 با این حال بیشتر ما در رابطه با این مهارت مهم زندگی آموزش چندانی ندیده ایم یا اصلا هیچ آموزشی ندیده ایم. حقیقت این است که همه ما به پول احتیاج داریم. همه ما دلمان می خواهد بیشتر پول داشته باشیم اما پول بیشتر همیشه چاره کار نیست. استفاده بهتر از پول، چاره ماست.

امروزه کسب پول سریع و زیاد، هدف بسیاری از آدم ها شده. پول حلّال مشکلات است، شعار خیلی ها شده است. با وجودی که سطح زندگی و درآمد بسیاری از مردم جهان در 50 سال گذشته بهتر و بهتر شده. اما انگار مشکلات مالی تمام نشده، انگار هیچ مقدار پولی کافی نیست. انگار هر چه بیشتر پول درمی آوریم، احساس شادی و نشاط و رضایت خاطر از زندگی کمتر می شود.

انگار هر چه بیشتر می دویم، کمتر می رسیم. انگار هر چه وسایل بیشتر و جدیدتری می خریم، زودتر دلمان را می زند و باز انگار چیزی در زندگیمان کم است. درست است، چیزی کم است اما آن چیز، پول نیست، آن چیز اشیا و وسایل بیشتر و جدیدتر نیست. آن چیز رضایت خاطر عمیقی است که از زندگی سالم می آید و یکی از مشخصه های اصلی زندگی سالم، سلامت مالی است. سلامت مالی را هم رفتارهای مالی ما تعیین می کند.

استفاده های درست و سالم از پول!
 

1- آگاهی از رفتارهای مالی مان

همه ما نگرش ها و رفتارهای معینی در رابطه با پول داریم. اینها همان نگرش ها و رفتارهایی هستند که در خانواده مان یاد گرفتیم و بعد در محیط و جامعه ای که در آن بزرگ شدیم، تقویت شد. وقتی ما از طرز نگرش و رفتارمان آگاه شویم می توانیم مشکل را واضح تر ببینیم و در جهت رفع آن کاری بکنیم.

رفتارهایی که مدام تکرار می شود به صورت الگویی اعتیادآمیز درمی آید. همه ما معتادان به مواد مخدر را شخصا یا از طریق فیلم ها دیده ایم و درباره شان خوانده ایم و تا حدی با طرز رفتارشان آشنا هستیم اما اینکه الگوهای رفتاری خودمان هم می تواند به صورت اعتیاد دربیاید، برایمان چندان آشنا نیست. البته ما معتاد به تلویزیون، اینترنت، شیرینی و ... را هم شنیده ایم اما معتاد به پول یعنی چه؟ انگار این خیلی جدید است.

اما اصلا جدید نیست. اصطلاحش شاید اما الگوی رفتاری اش یعنی «اعتیاد به پول» الگوی دیرینه ای است که درست به اندازه همه اعتیادهای دیگر خانمان برانداز است و ترک آن برای زندگی سالم و موفق ضروری است.



2- آیا معتاد به پول هستید؟


برای تشخیص اعتیاد به پول، چند پرسش کوتاه و سرراست از خودمان می تواند کمک کند. به پرسش های زیر جواب دهید. چنانچه چهارخصیصه از این خصایص را از خودتان نشان دهید به احتمال قوی معتاد به پول هستید و لازم است کاری جهت ایجاد الگوی رفتاری سالم پولی بکنید.



3- تشخیص الگوها برای تغییر آنها


اگر تلفن بعضی ها را جواب نمی دهید مبادا که طلبشان را از شما بخواهند یا وقتی از دور کسی را در خیابان دیدید راهتان را کج می کنید، یا روزنامه یا کیفتان را جلوی صورت تان می گیرد تا مبادا شما را ببیند و پولش را از شما بخواهد، معتاد به پولید. اگر هر ماه در حال مساعده گرفتن، یا قرض گرفتن از همکاران یا رییس تان هستید و حقوقتان را خیلی زودتر از زمان دریافت حقوق بعدی خرج می کنید، معتاد به پولید.

اگر چیزهای غیرضروری می خرید و بعد آنها را ته کمد می اندازید یا چیزی می خرید و از شوهرتان یا زنتان یا پدر و مادرتان پنهان می کنید، معتاد به پولید. اگر برای مهمانی بزرگی که می دهید پول قرض می کنید یا بیشتر از وسع خود برای ظاهرتان خرج می کنید، از الگوی پولی سالم پیروی نمی کنید. اگر تسلیم خواسته های بی معنی همسر یا فرزندتان می شوید تا چیزی که استطاعتش را ندارید هر طور شده برایشان بخرید، اگر دلتان نمی آید یک پیراهن نو برای خودتان بخرید یا سال ها از وسایل کهنه یا شکسته استفاده می کنید و می ترسید برای آسایش و رفاه تان پول خرج کنید از الگوی سالم پولی پیروی نمی کنید.

استفاده های درست و سالم از پول!
 

خب اینطور که به نظر می رسد همه ما به نحوی یکی، دو الگوی ناسالم پولی داریم. عجیب هم نیست. جامعه مصرف گرای امروزی با تمام تبلیغاتش مدام به ما القا می کند که فقط اگر پول بیشتر داشته باشیم، همه چیز رو به راه می شود یا فقط اگر این یا آن چیز را داشته باشیم، همه چیز رو به راه می شود یا فقط اگر این یا آن چیز را داشته باشیم، همه چیز درست می شود. به ما تلقین می شودکه هر چیزی را «همین الان» داشته باشیم.

خریدهای قسطی و اعتباری قرار است ما را «همین الان» مرفه کند. پول قرار است ما را شادتر و خوشبخت تر کند. پول قرار است نگرانی و اضطرابمان را کم کند. پول قرار است به ما احساس امنیت ببخشد. پول قرار است ما را موفق تر و با نشاط تر کند. پول قرار است نگرانی و اضطرابمان را کم کند. پول قرار است به ما احساس امنیت ببخشد. پول قرار است ما را موفق تر و با نشاط تر کند. پول اکسیر اسرارآمیزی است که قرار است در یک چشم به هم زدن هر مشکلی را حل کند. پول قرار است کمبود محبت مان را جبران کند.

ما با پول خرج کردن سعی می کنیم احساس امنیت، ارزش و خوشبختی کنیم. ما برای رسیدن به آرامش، ریخت و پاش می کنیم. پول خرج می کنیم تا دیگران دوستمان داشته باشند و خودمان هم خودمان را دوست داشته باشیم. ما هر طور که در کودکی در خانواده مان بزرگ شده باشیم، در بزرگسالی همان نمایش را در زندگی پولی مان اجرا می کنیم.



4- معتادان به پول


1- خلق و خویشان به شدت با میزان پولشان تغییر می کند.

2- در اثر موفقیت یا شکست مالی «رفتارهای اعتیادآمیز» دیگر را نیز از خود نشان می دهند.

3- اغلب اوقات درباره پول بحث می کنند.

4- چیزهایی می خرند و پنهان می کنند.

5- بحث درباره وضعیت واقعی مالی شان را مشکل می بینند.

6- اغلب اوقات نگران پول هستند.

7- چیرهایی می خرند که استطاعتش را ندارند.

8- درباره میزان پولی که درمی آورند دروغ می گویند.

9- اغلب اوقات پیش از گرفتن حقوقشان، قرض میگیرند.

10- قرارداد دریافت خدماتی را می بندند که پول پرداختش را ندارند.

11- درخواست مزد برای کارشان را دشوار می بینند.

12- خواستگارشان را به علت وضعیت مالی اش انتخاب یا رد می کنند.

13- اغلب اوقات با اخطار مالی مواجه می شوند یا در معرض خطر قطع خدمات اولیه ای چون برق، گاز، غذا، بیمه، تخلیه خانه و ... قرار دارند.

14- اغلب اوقات ثروتمندند اما باز نگران پولند.

15- از وام دهندگانشان سوء استفاده می کنند.

16- از دیدن کسانی که به آنها بدهی دارند اجتناب می کنند.

17- از تراز کردن حساب و کتاب هایشان اجتناب می کنند.

18- قبض هایی را که باید بپردازند در کشوی کمد، تلنبار می کنند یا دور می اندازند.

19- به علت مشکلحات مالی یا دغدغه شان در مورد پول، زندگی محدودی دارند.

20- وقتی درباره پول حرف می زنند غمگین یا خشمگین می شوند.

21- وقتی نمی توانند تعهدات مالی شان را انجام دهند، انتظار دارند با آنها مثل یک آدم خاص رفتار شود.

22- از خانواده هایی می آیند که مشکل مالی دارند یا دست کم یکی از خواهر و برادرهایشان مشکل مالی دارد.

استفاده های درست و سالم از پول!


5- میراث واقعی خانوادگی شما در رابطه با پول چیست؟

بسیاری از فتارهای پولی ما از بزرگ شدن در خانواده ای می آید که الگوی رفتاری ناسالمی در رابطه با پول داشته، چه ثروتمند بوده باشد چه فقیر یا خانواده ای متوسط.

به گذشته برگردید و ببینید برخورد والدینتان با پول چطور بوده؟ آیا آنها پول کافی داشتند؟ آیا مدام سر پول جر و بحث می کردند؟ آیا فکر می کنید پدر و مادرتان چیزی از پول سردرنمی آورند؟ آیا آنها سعی می کردند، محبت و احترام شما را بخرند؟

شما هم ممکن است همان نگرش های والدینتان را نسبت به پول داشته باشید و همان اعمال را تکرار کنید یا ممکن است نگرش ها و اعمال شما به صورت واکنشی باشد و درست نقطه مقابل رفتار والدینتان را در پیش بگیرید. همه می دانند که والدین خسیس ممکن است بچه های ولخرج بزرگ کنند و والدین ولخرج ممکن است بچه های خسیس بزرگ کنند.

انواع رفتارها در خانواده ها را می توان در رابطه با پول مشاهده کرد. بعضی خانواده ها از پول برای کسب احترام استفاده می کنند، بعضی خانواده ها پول را «چرک کف دست» می دانند و بی پولی یا خرج نکردن را فضیلت به شمار می آورند. بعضی خانواده ها از پول برای جلب محبت استافده می کنند، اینها همان هایی هستند که به جای توجه و محبت حقیقی به بچه، مدام برایش هدیه می خرند. همین بچه ها وقتی بزرگ شدند بیشتر درآمدشان را برای جلب محبت دیگران خرج می کنند و مدام هدیه می خرند. بعضی خانواده ها هیچ وقت برای پولشان اولویت بندی قایل نبوده و همین راهکار را هم به بچه هایشان یاد داده اند. آنها هرگز به بچه هایشان نگفتند که خودش مهم است نه لباسش یا مارک کفشش. این بچه ها وقتی بزرگ شدند تمام پولشان را صرف ظاهر خود می کنند نه چیزهایی که واقعا برای پیشرفت زندگیشان مهم است.

در بعضی خانواده ها بچه ها از روزی که چشم باز کردند، شاهد دعوای پدر و مادر بر سر پول بوده اند. این بچه ها یاد می گیرند پول مهم تر از زندگی خانوادگی شاد و سعادتمند است. آنها پیش از اینکه بزرگ شوند در رابطه با پول احساس گناه می کنند و بعدها که بزرگ شدند و سر کار رفتند از احقاق حقوق خود احساس ترس می کنند. در بعضی خانواده ها هم هرگز درباره پول صحبت نمی شود و با پول مثل موضوعی شرم آور برخورد می شود که باید مخفی اش کرد. بچه هایی که در این خانواده ها بزرگ می شوند در بزرگسالی مدام با نگرانی های مالی مواجهند. آنها مطلقا از مسائل مالی سردرنمی آورند و از حساب و کتاب کردن می ترسند و بهای سنگین این «ندانم کاری» را نیز با ورشکستگی مالی یا شغلی یا عاطفی می پردازند.

اینها تها چند نمونه از «میراث» والدین در رابطه با رفتارهای پولی است. با پاسخ به پرسش های زیر می توانید وضوح بیشتری در این زمینه به دست آورید:

1- آیا خانواده شما معتقد بودند که ثروتمندان هر چه را بخواهند از این راه ها به دست می آورند: با فشار آوردن به کسی؟ با کلک زدن به کسی؟ چون خانواده شان پول داشتند؟ چون خوش شانس هستند؟ چون پول ها را دزدیده اند؟ چون از نظر اخلاقی فاسدند؟

2- آیا خانواده تان معتقد بودند که پول ریشه تمام بلایاست؟

3- آیا خانواده تان احساس می کردند فقرا از نظر اخلاقی برتر هستند؟

4- آیا خانواده تان از فقرا متنفرند؟

5- آیا تا به حال رابطه ای را با امنیت مالی معامله کرده اید؟

استفاده های درست و سالم از پول!
 

6- آیا والدینتان نتوانستندابزارهای مفید مدیریت پول را به شما یاد بدهند؟

7- آیا والدینتان سر پول دعوا و کتک کاری می کردند؟

8- آیا بحث درباره پول در خانواده شما ممنوع بود؟

9- آیا موضوع پول یک راز خانوادگی بود؟

اگر به دوتا از این پرسش ها پاسخ مثبت داده اید، احتمالا در خانواده ای با الگوی پولی ناسالم بزرگ شده اید. چنانچه به چهار تا از این پرسش ها پاسخ مثبت داده اید قطعا باید برای کسب الگوی پولی سالم تلاش کرده و روی رفتارتان کار کنید.

این کار دشواری نیست، فقط یادگیری مدیریت پول مثل یادگیری زبان یا موسیقی یا هر چیز دیگر نیز مستلزم آگاهی، انضباط و تمرین است. تشخیص مشکل، نصف راه حل است.

خبر خوب این است که راه حل در دسترس است. نیازی به غصه خوردن یا شرمنده بودن به خاطر مشکلات مالی مان نیست. بله، ما مشکلات مالی داریم اما ما با مشکلات مالی مان یکی نیستیم.
وقتی از ته دل بخواهیم رفتار جدید و سالمی در رابطه با پول در پیش بگیریم می توانیم موفق شویم. کلید تغییر رفتار حقیقی ما در رابطه با پول، اراده و عزم جزم برای استفاده از ابزارهای مدیریت پول است.

در قست بعدی می آموزیم که چگونه به هوشیاری مالی برسیم و از الگوهای پولی مان آگاه می شویم؟

 




ارسال توسط reza
قسمت دوم

14 کتاب واجب برای مدیریت! (2)

 
ادبیات، رمان، داستان، شعر، تاریخ تا چه اندازه در پرورش مدیران و رهبران کسب و کار تاثیر دارد؟ دانشگاه هاروارد از سال‌ها پیش به این پرسش پاسخ داده است و دانشجویان مدیریت و کسب و کار الزاما باید این دروس را بگذرانند.
 
ماهنامه توسعه مهندسی بازار: ادبیات، رمان، داستان، شعر، تاریخ تا چه اندازه در پرورش مدیران و رهبران کسب و کار تاثیر دارد؟ دانشگاه هاروارد از سال‌ها پیش به این پرسش پاسخ داده است و دانشجویان مدیریت و کسب و کار الزاما باید این دروس را بگذرانند.

دلیل، آنچه مدیران می‌توانند در این کتاب‌ها بیاموزند حاصل دانش و تجربیاتی است که به احتمال در کمتر کتاب دانشگاهی و درسی می‌توان آموخت.

دانشگاه هاروارد اکنون در اقدامي تازه فهرستی از کتاب‌های فوق‌العاده را تهیه کرده که برای رهبران کسب و کار امروز و آینده مفید است. با تعدادی از این کتاب‌ها در ادامه آشنا می‌شوید و ادامه آنها را می‌توانید در شماره فردا و در همین ستون مطالعه کنید.

14 کتابی که خواندن‌شان برای مدیران امروز از نان شب واجب‌تر است (2)
 
1. شهریار(THE PRINCE)

شهریار، اثری از نیکولو ماکیاولی (1469-1527)، نویسنده و سیاستمدار ایتالیایی که بی‌گمان پرخواننده‌ترین و بحث‌انگیزترین، ستوده‌ترین و بدنام‌ترین اثر در ادبیات سیاسی همه زمان‌ها است.

2. صعود پول؛ تاریخ مالی جهان: نیال فرگوسن(The Ascent of Money:A Financial History of the World)


فرگوسن، تاریخ‌نگاری مسلط به مفاهیم بازاری است. بر همه رهبران امروز و آینده واجب است تا از محیط کسب و کار پیرامون خود شناخت کافی داشته باشند. فرگوسن در این کتاب حرف‌های تازه‌ای می‌زند؛ او از تولد ملت جدیدی پس از جنگ سرد سخن می‌گوید. او این ملت را چیمریکا (چین+آمریکا) نامیده و معتقد است این دو کشور بدون هم نمی‌توانند به حیات خود ادامه دهند.

3. معضل نوآوران؛ وقتی که فناوری نوین موجب شکست شرکت‌های بزرگ می‌شود: کلایتون ام.کریستنسن

اخیرا کریستنسن به انتخاب Thinkers50 به عنوان بزرگ‌ترین اندیشمند کسب‌وکار معرفی شده است. در این کتاب وی نشان می‌دهد که چگونه ممکن است شرکت‌هایی که بر ارائه محصولات سطح بالا به مشتریان سودآور خود تمرکز می‌کنند، به دلیل نوآوری‌های نامتعارف، رقبای جدیدشان (نوآورانی که مشتریان سطح پایین‌تر را هدف می‌گیرند که به دنبال محصولات ارزان‌ترند) از میدان به در می‌شوند.

4. هفت عادت مردمان موثر: استفان کاوی (The Seven Habits of Highly Effective People)

کتاب کاوی از جمله کتاب‌های خودیاری بسیار مفید است. هفت عادت معرفی شده به وسیله استفان کاوی، هم در رشد و بالندگی شخصی و هم شغلی بسیار اثرگذار خواهد بود. دکتر استفان کاوی به تازگی بدرود حیات گفت.

5. قدرت عادت: چارلز داهیگ(The Power of habit)

چارلز داهیگ در این کتاب با عنوان «قدرت عادت» به علمی اشاره می‌کند که در پس آن پرسش و چرایی درباره کارهای مختلف وجود دارد. در این کتاب وی تحقیقات علمی و اجتماعی را ترکیب کرده و می‌نویسد عادت با الگویی روانشناختی به نام «حلقه عادت» شروع می‌شود که سه فرآیند جداگانه دارد. ابتدا نشانه یا انگیزه وجود دارد که به مغز شما می‌گوید وارد مرحله اتوماتیک نسبت به رفتار خاص شود. بعد از آن، مرحله معمول یا روزمرگی است و مرحله سوم، پاداش است؛ چیزی که مغز شما دوست دارد به یادآوری آن کمک کند و حلقه عادت شکل می‌گیرد.

6. تنظیم قطب‌نما روی شمال حقیقی: رهبر ناب درون خود را کشف کنید: بیل جرج(True north: Discover your authentic Ieadership)

نسل آینده رهبران، بر اصالت تاکید و تمرکز دارند. بیل جرج از جمله پیش‌قراولان رویکرد رهبری ناب و اصیل است. این کتاب حاصل مصاحبه و گفت‌وگو با بیش از 100 رهبر کهنه‌کار و کارکشته است و جزوه علمی بسیار خوبی برای رهبران امروز و فردا می‌باشد.

7. سه‌شنبه‌ها با موری: میچ آلبوم(Thesdays with Morrie)

سه‌شنبه‌ها با موری از تاثیرگذارترین و پرفروش‌ترین کتاب‌های انتشارات نیویورک تایمز است که از اکتبر 1997 تاکنون همواره در صدر جدول پرفروش‌ترین کتاب‌های سال قرار داشته است.

اپراه وینفری، بر اساس این کتاب، فیلمی تلویزیونی تهیه کرد که از تلویزیون ایران نیز پخش شد. سه‌شنبه‌ها با موری، نوشته یک نویسنده آمریکایی به نام میچ آلبوم (Mitch Album) است داستان کتاب واقعی است و درباره ارتباط استادی به نام موری شوارتز (Morrie Schwartz) با شاگردش میچ آلبوم است.

موری محبوب همه دانشجوها است. سال‌ها بعد موری بیماری خطرناکی می‌گیرد، به طوری که دکتر می‌گوید کم‌کم فلج می‌شود و در مدت دو سال نیز خواهد مرد. وی غصه‌دار نمی‌شود بلکه سعی می‌کند در این زمان با خوبی زندگی کند. میچ آلبوم تصمیم می‌گیرد که روزهای سه‌شنبه نزد استاد خود برود و هر بار در باب موضوعی با یکدیگر سخن گویند.

«وقتی مردن را می‌آموزی، زندگی کردن را یاد می‌گیری... تنها راه معنی دادن به زندگی این است که خودت را وقف دوست داشتن دیگران بکنی... مرگ زندگی را به پایان می‌رساند نه یک رابطه را... بعضی وقت‌ها آدم نمی‌تواند به چشم‌هایش اعتمادکند. باید به احساساتش اعتماد کند؛ اگر می‌خواهی دیگران به تو اعتماد داشته باشند، باید تو هم به آنها اعتماد داشته باشی. حتی در تاریکی مطلق. حتی وقتی داری می‌‌افتی... بسیاری از چیزها کشف شده است به جز چگونه زیستن.»

اینها تنها گوشه‌ای از درس گفتارهای زیبای این کتاب است که می‌تواند هدایت‌گر رهبران جوان باشد.
 




تاريخ : دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:کتاب , مدیران , مدیریت , کسب و کار,
ارسال توسط reza

راز موفقیت در ضمیر ناخودآگاه!

 
افرادی که اغلب اوقات می توانند تصمیمات درستی اتخاذ کنند یا ایده های منحصربه فردی دارند، بیشتر مواقع – آگاهانه یا ناخودآگاه – طرز فکر متفاوت و بدون محدودیت دارند. آنها اصولا به احساسات درونی ضمیر ناخودآگاه خود پاسخ مثبت می دهند.بینش درونی می تواند شما را در رسیدن به اهداف، تصمیم گیری درست، خلق ایده های جدید و یافتن پاسخ های ذهنی کمک شایانی کند.
 

 

برترین ها: در وجود همه افرادی که ذهن هوشیار و درک کننده دارند یک شریک مخفی وجود دارد که تقریبا برای همه مسایل زندگی، پاسخی در آستین دارد. این شریک مخفی را با نام ضمیر ناخودآگاه و بینش درونی می شناسیم.

راهکار برای مشکلات، الهام برای خلاقیت و ایده های ناب برای تغییر سبک زندگی که بینش هر فردی ارائه می دهد، از ناخودآگاه او در ترکیب یا تعادل با تمرکز و آرامش به دست می آیند. همه نویسنده ها، هنرپیشه ها، موسیقی دان ها و همه افراد موفق، ایده ها و خلاقیت ها خود را فقط از تمرین و آموزش های منطقی و آکادمیک به دست نیاورده اند، بلکه موفقیت آنها در نتیجه ترکیب این موارد با احساسات درونی و بصیرت ذاتی به دست آمده است.

 به طور مثال، ایده ای به ذهنشان رسیده و گفته اند: «بله! همین است.» جایی که افراد به احساسات و صداهای درونی خود پاسخ مثبت می دهند و پاسخ های خود را از درون قلب و ذهنشان پیدا می کنند، مملو از احساسات و هیجانات مثبت در مورد حق به جانب بودن و «من کشف کرده ام»هاست. این نوع احساسات، توهم واهی یا کوته بینی نیستند، بلکه احساسات غیرقابل وصف از درک پاسخ درست و یافتن راهکار مناسب هستند. 

کشف و بهره بردن از ضمیر ناخودآگاه
 

ما افرادی را دیده یا در مورد آنها شنیده ایم که همیشه در مسیر درست که برای آنها نفع دارد، قرار دارند. شاید در این مساله شانس هم بی تاثیر نباشد اما همیشه هم شانس نیست که آنها را به موفقیت سوق می دهد. چیزی که باعث موفقیت دایمی این افراد می شود – آگاهانه یا ناخودآگاه – قابلیت گوش کردن به احساسات درونی و قوه ذهنیشان است که باعث می شود بهترین تصمیم را برای اینکه چه کاری را در چه زمانی انجام دهند، اتخاذ کنند.

عبارت هایی همچون «طرز فکرهای تخیلی» یا «متفاوت فکر کردن» تلاش های زبانی برای انتقال ارزش و اهمیت فراست درونی برای تصمیم گیری و پیدا کردن ایده های ناب هستند. افرادی که اغلب اوقات می توانند تصمیمات درستی اتخاذ کنند یا ایده های منحصربه فردی دارند، بیشتر مواقع – آگاهانه یا ناخودآگاه – طرز فکر متفاوت و بدون محدودیت دارند. آنها اصولا به احساسات درونی  ضمیر ناخودآگاه خود پاسخ مثبت می دهند.

بینش درونی می تواند شما را در رسیدن به اهداف، تصمیم گیری درست، خلق ایده های جدید و یافتن پاسخ های ذهنی کمک شایانی کند.

چگونه به بینش حقیقی دست بیابیم؟

نخستین قدم، باور کردن و پذیرفتن این است که شما درون خود شریک عاقل و قدرتمندی دارید – ذهن ناخودآگاه شما – که می تواند راه درست برای اتمام کارها و رسیدن به اهداف را به شما نشان بدهد و اطلاعات و علم لازم برای شکل دادن به ایده ها را به شما می دهد. سعی کنید به طور متوازن و مداوم خود را برای پذیرفتن قدرت ضمیر ناخودآگاه آماده کنید و از تفکرات فلسفی و منطقی بگذرید و بیشتر به سمت درک احساسی و قبول آن پیش بروید. وقتی به این مرحله از هیجان و انگیزه رسیدید، با درک ضمیر خود، احتمالات و پتانسیل های واقعی زندگی خود را ستایش کنید.

کشف و بهره بردن از ضمیر ناخودآگاه
 

سپس، به طور واضح در ذهن خود به این فکر کنید به دنبال چه چیزی هستید، چه اطلاعات یا بینشی نیاز دارید تا با کمک ضمیر درونی خود به اهداف خود دست پیدا کنید. با تمرکز فکری روی این مساله، ضمیر ناخودآگاه شما آغاز به کار می کند و شما نیز می توانید در این مسیر به او کمک کنید. چگونه؟ بیش از 20 مرتبه – مثلا هنگام خواب – با خود تکرار کنید: «ضمیرناخودآگاه من راه درست را به من نشان خواهد داد ... » یا «اکنون ضمیر ناخودآگاه من راهکار درستی به من می دهد.»

سپس به خود آرامش بدهید و اجازه دهید تا راهکارهای مناسب در ذهن شما نقش ببندند.



مراحل تمرینی

شما نیز باید با به دست آوردن اطلاعات بیشتر در مورد مشکل، سوال یا موضوع پیش آمده به ضمیر خود کمک کنید تا بهترین پاسخ را بیابد. سعی کنید تا حد امکان بیشترین اطلاعات را در مورد موضوع موردنظر پیدا کنید و نگران یافتن راهکار یا پاسخ هم نباشید. کاری که در این مرحله انجام می دهید، جذب اطلاعات ذهنی بیشتر است که جنبه های مختلف آن موضوع به طور جالبی شروع به بازی در مقابل یکدیگر می کنند.

 در حالت آگاهی ممکن است به احساسات پیچیده خاتمه بدهید اما ضمیر ناخودآگاه شروع به یافتن پاسخ ها و راهکارها می کند و خیلی زود آن را به ذهن شما می فرستد.

پس از صرف زمان برای این کارها، اجازه دهید تا اطلاعات به دست آمده در ذهن شما بنشینند. به هیچ عنوان، برای یافتن پاسخ های فوری عجله یا هیجان نداشته باشید. فقط خاطرجمع باشید ضمیر ناخودآگاه شما در وقت مشخص خود پاسخ و راهکار درست را به شما ارائه خواهد داد.

این حالت زمانی به دست می آید که شما کاملا آرام هستید و به مشکل یا سوال خود فکر نمی کنید. در این حالت به طور ناگهانی فکری به ذهنتان خطور می کند و پاسخ سوال های خود را می یابید. منطق و قدرت درونیتان به شما کمک می کند تا راهکارهای مناسب که دنبال آنها بودید را پیدا کنید.

کشف و بهره بردن از ضمیر ناخودآگاه

 



روند کار

بهترین راه برای نائل شدن به چنین هوشیاری 1) باور کردن نیروهای درونی و رسیدن به ادراک احساسی 2) تلاش برای جذب اطلاعات بیشتر در مورد سوال یا مشکل 3) تکرار جملات الهام بخش به طور شبانه یا روزانه است.

هنگامی که مثلا به دنبال یافتن شریک عشقی، مزایا و معایب یک کار یا هدف از زندگی و مسایل ساده تر زندگی هستید، به طور ناخودآگاه پاسخ خود را می دانید، فقط مساله این است که آن را بیدار و کشف کنید. این کار با تمرین به دست می آید.

 




ارسال توسط reza

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد